International Web Of Salam (Islamic Republic of Iran)

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

از شهر مرموز کابالائیست‌ های یهود (پیروان عرفان یهودی و احضار ارواح شیطانی) چه میدانید؟

صَفَد (در عبری: צפת) نام شهری در استان شمالی فلسطین اشغالی است که بر قله‌ی کوه واقع شده و از فراز آن منظره زیبای دریاچه طبریه دیده می‌شود.
صفد یکی از چهار شهر مقدس یهود محسوب می‌شود و در کنار شهرهای اورشلیم (قدس)، حبرون (الخلیل) و طبریه، محل سکونت بسیاری از دانشمندان مذهبی یهودی بوده است.
قبرستان کهن صفد یکی از قدیمی‌ترین قبرستان‌ها در فلسطین اشغالی است و در آن برخی از کابالیست‌های معروف یهودی به خاک سپرده شده‌اند. هر ساله صدها هزار توریست و گردشگر از این مکان بازدید می‌کنند.
صفد مرکز آموزش کابالا (قبالا – قباله) یا عرفان یهودی است.
در قرن شانزدهم که صفد تحت تسلط امپراطوری عثمانی بود، کابالیست‌ها به این شهر سفر نمودند و از آن دوران تا کنون شهر صفد به‌عنوان پایتخت کابالای‌یهود می‌باشد.
کوه‌های مرتفع صفد محل مناسبی برای سلوک شیطانی کابالیست‌ها می‌باشد. هرساله بسیاری از کابالیست‌ها از سرتاسر جهان به صفد سفر کرده و بعضاً دوره‌های سیر و سلوکی (نظیر اربعینات) را در این شهر می‌گذرانند.

وبگاه جهانی سلام

آیا این سخن صحیح است که بگوییم: خدا در تمام مکان‌ها و زمان‌ها نیست؛ بلکه همراه با تمام مکان‌ها و زمان‌ها و همراه با تمام موجودات مکانی و زمانی است؟

مکان و زمان مخلوق و معلول خدا هستند و از ویژگی‌های موجودات مادی به شمار می‌آیند. از سوی دیگر، خداوند با همه‌ی موجودات از جمله با موجودات مادی که مکان و زمان دارند نیز هست. اما باید توجه داشت منظور از همراه بودن خداوند با موجودات در کنار آنها بودن به صورت موجودی مستقل و جدا از هم نیست؛ یعنی نباید آن‌را مانند در کنار هم قرار گرفتن موجودات مادی دانست؛ بلکه منظور این است که همه در تحقق و برپایی خود وابسته به خدا هستند و به اصطلاح فلسفی، خداوند «معیت قیومی» با تمام موجودات دارد که تحقق‌بخش موجودات و علت برپایی وجود آنها است.
بنابراین، خدا در مکان یا زمان نیست؛ یعنی نمی‌توان گفت: زمان و مکان، ظرف وجود خدا و تعیین کننده‌ی حد و حدود وجود خدا است، چنان‌که برای موجودات مادی، زمان و مکان، ظرف تحقق و تعیین کننده‌ی حد و حدود آنان می‌باشد؛ اما از آن‌سو خدا با هر مکان و با هر زمانی هست و نیز با هر موجود زمانی و مکانی نیز می‌باشد؛ زیرا این خداوند است که برپا دارنده همه‌ی موجودات بوده و همه‌ی موجودات، تجلی، آئینه، آیه و نشانه‌ی خداوند هستند.
بر این اساس، امام علی(ع) فرمود:
«خدا در اشیاء است؛ امّا نه به گونه‌ای که با آنها آمیخته و ممزوج باشد و خارج از آنها است، امّا نه به گونه‌ای که جدای از آنها باشد. فوق همه چیز است، ولی نه به فوقیت مکانی. جلوی هر چیز است ولی نگویند که او جلو است. او‏ داخل در اشیاء است، اما نه مانند داخل بودن چیزی در چیزی دیگر و خارج از اشیاء است؛ اما نه مانند خارج بودن چیزی از چیز دیگر...»

وبگاه جهانی سلام

خدازدایی توسط لشکریان شیطان؛ نگاهی به فیلم «جن‌گیری خدا» - قسمت سوم

ذکر این نکته بسیار مهم است که کمپانی تهیه‌کننده و توزیع‌کننده‌ی فیلم، «سابان فیلمز / صبان فیلمز» (Saban Films (SF)) وابسته به شرکت سرگرمی سابان (Saban Capital Group) است که به «حییم سابان» (Haim Saban) یهودی، یکی از بزرگ‌ترین لابی‌گران سیاسی رژیم اشغالگر اسرائیل در آمریکا تعلق دارد. حییم سابان که بزرگترین دغدغه‌ی خود را «محافظت از اسرائیل» می‌داند، «مرکز سابان برای سیاست‌گذاری خاورمیانه» (Saban Center for Middle East Policy) را جهت تهیه‌ی خوراک راهبردی برای سیاست خارجی آمریکا تاسیس کرده و رهبری می‌کند. این شهروند دوگانه‌ی اسرائیلی-آمریکایی که مثل ۹۹درصد سرمایه‌داران یهودی آمریکا در حوزه‌ی سرویس‌های مالی، ثروت خود را به دست آورده، یک شبکه از سرگرمی، مدیا، فیلم‌سازی، انیمیشن و مسابقات حرفه‌ای ورزشی ایجاد کرده که قدرت و نفوذ فوق‌العاده‌ای برایش فراهم کرده است.
در جریان فیلم یک یهودی متعصب (مثل سابان)، البته نه‌تنها مسیحیت و شخصِ مسیح را قبول ندارد و حضرت عیسی را صرفاً یک «یهودیِ مدعیِ مسیحایی» و «کذّاب» می‌داند، بلکه به فساد کشیدن جامعه مسیحی (جامعه میزبان) را، بر اساس دستورالعمل‌های صریح و آشکار تلمود، یک رسالت برای خود می‌داند. این‌که روح شیطانی، هر از چندی، به‌صورت عفریت بر پدر پیتر ظاهر می‌شود، کاملاً مبتنی بر چنین عقایدی است. یهودیان، عیسای ناصری را کافر به دین یهود و مستوجب لعن می‌دانند.
جمله‌ی کلیدی پدر مایکل در این فیلم: هرگز با او معامله نکن. اگر یک بار معامله کنی، همیشه در برابر تو برنده خواهد بود. جایی برای خدا و شیطان در یک بدن نیست!
غرور مقدسین و اهل تقوا، بزرگ‌ترین نقطه‌ی ضعف آنان در برابر شیطان است. حکایت شیخ صنعان و دختر ترسا و هفتاد سال عبادتی که بر باد رفت، در فرهنگ کهن ایرانی به‌خوبی این موضوع را نشان می‌دهد. «خدازدایی» هم به‌خوبی روی این نکته دست می‌گذارد و البته پازل غرور، با لذت «قدّیس» جلوه‌کردن در چشم عوام مردم، کامل می‌شود و راه را برای لغزش به‌سوی ابلیس می‌گشاید.
یکی از هولناک‌ترین سکانس‌های فیلم، صحنه‌ی «جن‌گیری معکوس» روح شریر و تسخیرشدگانِ او از پدر پیتر هستند و نام فیلم هم از همین‌جا می‌آید. آن‌ها به نام شیطان (نعوذ بالله) به خدا دستور می‌دهند از بدن کشیش خارج شود!!
فیلم اما با یک نکته‌ی تفسیرپذیر تمام می‌شود. طبق گفته‌های پدر مایکل، «بالبان»، روح شریر فیلم، از تباری اشرافی از شیاطین است که تحت امر مستقیم ابلیس قرار دارد و هدفش از تسخیر پدر پیتر، این است که او را برای نقشه‌هایش نیاز دارد. با توجه به تقدیر پیتر در انتهای فیلم، می‌شود این را پرسید که: چند درصد از اولیای کلیسای کاتولیک «تسخیر» شده‌اند؟!
به جمله‌ی پایانی فیلم روی تصویر پدر پیتر در پس‌زمینه‌ی کلیسای سنت پیترو در واتیکان (که دقیقاً این ترادفِ نام کشیش با نام کلیسای معروف و معنای جملات، آگاهانه است)، دقت کنید:
«حالا، شیاطین وارث پادشاهی خداوند نخواهند بود. آنان وارثان زمین خواهند بود.»
آیا فیلم قرار است، نه‌چندان پوشیده، این پیام را انتقال دهد که در واتیکان، تحت سلطه‌ی فرقه‌ی به‌شدّت مشکوک، بدنام و شیطانی «یسوعی» (Jesuits)، سال‌هاست 
که مرز بین امر الهی و امر لوسیفری مخدوش شده و «قدّیسان» واتیکان، نه مردانِ «خدا»، که سربازانِ «شهریار تاریکی» هستند؟!

وبگاه جهانی سلام

خدازدایی توسط لشکریان شیطان؛ نقد فیلم «جن‌گیری خدا» - قسمت دوم

هجده سال بعد، پدر پیتر هم‌چنان به‌عنوان کشیشی محبوب، به کار خیر و رسیدگی به ایتام مشغول است تا این‌که دوباره از طرف مسئولان یک زندان، برای جن‌گیری از یک دختر دیگر (اسپرانزا)، فراخوانده می‌شود. در کمال ناباوریِ پیتر، این مورد با موردِ هجده سال پیش پیوند اساسی دارد و راز تاریک او را برملا می‌کند.
در ادامه معلوم می‌شود که در جن‌گیری قبلی، شیطان وارد بدن کشیش شده و توسط او با آن راهبه زنا کرده و این دختر، حاصل رابطه نامشروع هجده سال قبل است!!
در یک‌سوم ابتداییِ فیلم، چنین به‌نظر می‌رسد که فیلم خدازدایی هم قصد دارد همان تصویر معمول از کلیسا و واتیکان را به مخاطب القاء کند، یعنی: ملجأ و پناه مؤمنین مسیحی در برابر ارواح شریر و شیطان.
چنان‌که وقتی پدر مایکل (بزرگترین جن‌گیر کلیسا)، در همان جن‌گیری اول، به پیتر می‌گوید: اگر گناهی در وجودت داری، نباید دست به این اقدام بزنی! این‌گونه به‌نظر می‌رسد که کارگردان قصد دارد کشیشان ارشد و مسئولان کلیسای کاتولیک را چنین باتقوا و ملاحظه‌کار نشان دهد، اما هرچه فیلم پیشتر می‌رود، این معادله معکوس می‌گردد.
واقعیت این است که کلیسای کاتولیک با تحمیل رهبانیّت و تجرّد، بابِ بزرگ‌ترین انحرافات جنسی را برای کشیشان و راهبه‌ها گشود و خود بزرگ‌ترین تسهیل‌گر سلطه شیطان در همان کلیسای کاتولیک شد.
فیلم در واقع تمسخر اعتقادات شیطانیِ خود کلیسای کاتولیک، ازجمله خوردن شراب و فطیر به‌مثابه خون و گوشت مسیح نیز هست. ما از زبان دختر جن‌زده این تمسخر را می‌شنویم:
«بیا و بدن منو بخور! بدن من خوشمزه‌تر از بدن پسر خداست.»
و از همین باب است آنجا که پدر مایکل، جمله‌ای کلیدی و در واقع اذعانی تلخ و کوبنده می‌کند. او خطاب به پیتر می‌گوید:
 «قرن‌هاست که واتیکان استراتژی خودش را در برابر شیطان تغییر نداده. گاهی فکر می‌کنم شیطان در صفوف واتیکانه… شاید خود واتیکان.»

وبگاه جهانی سلام

خدازدایی توسط لشکریان شیطان؛ نقد فیلم «جن‌گیری خدا» - قسمت اول

فیلم خدازدایی، به کارگردانی آلخاندرو هیدالگو از فوریه ۲۰۲۲ اکران جهانی خود را آغاز کرد.
عنوان اصلی فیلم «The Exorcism of God» است. اگزورسیزم را در فارسی به جن‌گیری ترجمه کرده‌اند، اما در این فیلم خاص و با توجه به محتوای آن، ترجمه جن‌گیری خدا نارسا و گمراه‌کننده است.
منظور از این اصطلاح «خارج ساختن وجه الهی» از وجود کاراکتر اصلی فیلم (پیتر)، به درخواست روح شیطانی فیلم (بالبان) است. از این‌رو، «خدازدایی» ترجمه گویاتری است.
یعنی برعکس سایر فیلم‌های جن‌گیری که معمولاً یک کشیش سعی می‌کند شیطان را از کالبد شخص جن‌زده خارج کند، در این فیلم یک شیطان تلاش می‌کند با اجرای مراسم معکوس، خدا را از جسم یک کشیش خارج کند!!
فیلم در سال ۲۰۰۳ آغاز می‌شود. «پدر پیتر ویلیام»، کشیش آمریکایی که در مکزیک به امور خیریه و رسیدگی به ایتام مشغول است، در نیمه‌شبی از طرف خانوادهٔ یک راهبه به‌نام «ماگالی» فراخوانده می‌شود.
او علی‌رغم این‌که اجازه واتیکان را ندارد و توسط دوست و کشیش ارشد، «پدر مایکل» در لندن، منع می‌شود، اقدام به جن‌گیری دختر راهبه می‌کند.
در نهایت، همگان گمان می‌برند که دختر نجات می‌یابد و روح شریر (بالبان) از وجودش خارج می‌شود. این ماجرا، باعث شهرت پدر پیتر به‌عنوان یک قدّیس زنده می‌شود و واتیکان هم البته از این شهرت او در مکزیک ناخشنود نیست. اما رازی تاریک در جریان آن جن‌گیری ایجاد می‌شود که کل زندگی پدر پیتر را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

وبگاه جهانی سلام

آیا در جوامع و ادیان قبل از اسلام نیز حجاب وجود داشت؟

نخست باید گفت؛ اصل حجاب و پوشش - چه در مردان و چه در زنان- موضوعی فطری و مورد توافق تمام جهانیان است؛ از این‌رو تقریبا در تمام جوامع، برهنگی کامل انسان‌ها در مجامع عمومی، موضوعی ناشایست به شمار می‌آید و تقریبا انسان‌ها بر خلاف حیوانات از پوشش و لباس استفاده می‌کنند. آنچه مورد اختلاف است تنها در محدوده پوشش و حجاب است و نه اصل آن.
در تصاویری که از ایرانیان قبل از اسلام و نیز در کلیساهای مسیحی برجای مانده، نوعی حجاب را می‌توان در زنان مشاهده نمود؛ اما تمام متون مذهبی این ادیان اکنون در دسترس نبوده و یا تحریف شده است؛ از این‌رو نمی‌توان با نیافتن حکمی در آنها، با قاطعیت گفت که این حکم در ادیان گذشته وجود نداشته است.

- حجاب از ابتدای خلقت انسان:
قرآن در مورد حضرت آدم(ع) و همسرش حوا فرمود:
«فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یخْصِفانِ عَلَیهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّة...»؛و به این ترتیب، آنها را با فریب (از مقامشان) فرود آورد و هنگامی که از آن درخت چشیدند، اندامشان [عورتشان‏] بر آنها آشکار شد؛ و شروع کردند به قرار دادن برگ‌‌های (درختان) بهشتی بر خود، تا آن‌را بپوشانند.

- حجاب در ایران باستان:
بر اساس نقشه‌هایی که از ایران باستان برجای مانده، زنان تقریبا دارای حجاب کامل بوده‌اند.
- حجاب در یونان:
در مورد حجاب یونانیان نیز این‌گونه ادعا شده است:
بی‌گمان، مردان آتنی از آزادی‌هایی که در امور جنسی دارند چنان آگاه هستند که هرگز زنان و دختران خود را آزاد نمی‌گذارند، و با گوشه‌‌نشین ساختن آنان آزادی خود را تأمین می‌کنند. زنان فقط در صورتی می‌توانند خویشان و دوستان خود را ملاقات کنند و در جشن‌های مذهبی و تماشاخانه‌ها حضور یابند که کاملا در حجاب و تحت مراقبت باشند. در مواقع دیگر باید در خانه بمانند و نگذارند کسی از درون پنجره به آنان نگاه کند. بیشتر عمر آنان در حرم‌سرایی که در قسمت انتهای خانه است می‌گذرد. هیچ مردی حق ورود به آن‌جا را ندارد. زنان باید، وقتی که شوهران‌شان مهمان دارند، از ظاهر شدن خودداری کنند.
- حجاب در زرتشت:
بر اساس برخی از گزارش‌ها در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی حجاب کامل داشتند.
ویل دورانت می‌نویسد:
«در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند، با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می‏کردند...».
آن‌گاه چنین می‏گوید:
«پس از داریوش، مقام زن به خصوص در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کارکردن ناچار از رفت و آمد در میان مردم بودند، آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشه‌نشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی‌شان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پرده‌پوشی در میان مسلمانان به شمار می‌رود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن‌را نداشتند که جز در تخت روان روپوش‏دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان معاشرت کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را و لو پدر یا برادرشان باشد ببینند. در نقشه‌‌هایی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمی‌شود و نامی از ایشان به نظر نمی‌‏رسد ...».
حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکم‌فرما بود، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می‏شدند و نمی‌توانستند آنها را ببینند.
البته این ادعا که هیچ تصویر زنی در آثار باستانی ایران وجود ندارد، شاید چندان قابل پذیرش نباشد؛ اما آنچه واضح می‌باشد آن است که بیشتر آنچه در دسترس است، نشانگر زنانی است که آن‌گونه حجاب کرده‌اند که تفاوت چندانی با حجاب اسلامی ندارند.

- حجاب در یهود:
بر اساس برخی از گزارش‌ها یهودیان بر حجاب در بین زنان تأکید و سخت‌گیری‌هایی در حد افراط داشتند؛ به گونه‌ای که اگر زنی به نقض قانون یهود می‌پرداخت، مثلًا بدون آن‌که چیزی بر سر داشت، به میان مردم می‌رفت و یا در خیابان‌های عمومی نخ می‌رشت، یا با هر سنخی از مردان درد دل می‌کرد یا صدایش آن‌قدر بلند بود که چون در خانه‌‏اش صحبت می‏کرد، همسایگانش می‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».
در کتاب مقدس آمده است، پس از آن‌که زن یهودا از دنیا رفت و ایام سوگواری وی تمام شد، یهودا با دوستش برای نظارت بر پشم‌چینی گوسفندان به تمنه رفت. به تامار خبر دادند که پدر شوهرش برای چیدن پشم به سمت تمنه حرکت کرده است. تامار لباس بیوگی خود را از تن درآورد و برای این‌که شناخته نشود چادری را بر سر انداخت و در کنار دروازه عینایم سر راه تمنه نشست؛ زیرا او دید که شیله بزرگ شده ولی او را به عقد وی در نیاورده‌اند.
- حجاب در مسیحیت:
از نحوه پوشش زنان مسیحی می‌توان فهمید که رعایت حجاب در میان مسیحیان، امری رایج و شایع بود.
ویل دورانت می‌نویسد: «زن‌ها در محافل مذهبی پذیرفته می‌شدند و در نقش‌‌های فرعی اهمیت و اعتباری هم یافتند، ولی کلیسا از آنان خواست که با زندگی همراه با فرمان‌برداری خاک‌‌سارانه(خاضعانه) مایه‌ی شرمساری مشرکان شوند. حضورشان در مراسم عبادت بدون حجاب ممنوع بود؛ زیرا (بدن آنها) به ویژه گیسوان‌‌شان(موهای بلند سر) فریبنده به شمار می‌رفت، و حتی فرشتگان ممکن بود در موقع اجرای مراسم نماز با دیدن آن از عبادت باز مانند».
وی همچنین می‌نویسد: «بانوان اصیل، پیراهن کتانی طویلی به بر می‌کردند و بر روی آن جامه درازی که حاشیه‌ای از خز داشت و تا روی پا می‌آمد، و روی آن نیم‌‌تنه‌ای می‌پوشیدند که در خلوت از بدن آویزان بود و در برابر اغیار با بند محکم به بدن می‌چسبید».
امروزه نیز برخی فرقه‌های یهود، با اصل وجود خاخام زن مخالفت نموده و در مسیحیت نیز بسیاری از راهبه‌ها بر اساس آموزه‌های دینی خود حجاب کامل را رعایت می‌کنند.
- حجاب در اسلام:
لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است. در قرآن کریم برای رشد و تعالی زن و نیز سالم سازی محیط خانه و اجتماع، حجاب برای زنان، واجب شده است.

وبگاه جهانی سلام

«قرمز شدن» به سبک هالیوود؛ نقد و بررسی انیمیشن «قرمز شدن» Turning Red 2022 - قسمت پایانی

این‌که کنسرت هم مانند مناسک، قرار است در شب ماه خونین برگزار شود، در واقع وجهی آیینی و مناسکی به کنسرت می‌بخشد. در نمادشناسی جادوی سیاه، هم ماه کامل و هم ماه خونین معانی و قدرت‌های خاصی دارند که می‌توانند «دگرگونی»های بزرگ را موجب شوند.
از سوی دیگر، مادری که یکسره نگران و محافظ دختر دلبند خود است، غیرمستقیم و تدریجاً به‌صورت هیولایی کنترل‌کننده تصویر می‌شود که اجازه نمی‌دهد دخترش حیوانیّت درونی خود را حفظ کند! در واقع، در منطقِ «قرمز شدن»، انتخاب میان خانواده و «جمعِ رفقا» یک انتخاب صفر و صدی است و هیچ حد وسطی ندارد!
اما مسأله و در واقع پیام اصلی انیمیشن، پذیرش هیولای درون است و این چیزی است که به‌صراحت در فیلم بیان می‌شود: هنگام گفت‌وگوی پدر و دخترش در آستانه انجام مناسک طرد هیولای درون. جایی که پدر به میلین نصیحت می‌کند که هیولای درونش را بپذیرد و با آن زندگی کند.
وقتی میلین از مناسک می‌گریزد و در هیأت پاندای سرخ خود را به استادیوم محل کنسرت می‌رساند، حرف اصلی را خطاب به دوستانش می‌گوید:
«یک عمر وسواسِ گرفتنِ تأیید مادرم رو داشتم… الان فهمیدم که از دست دادنِ شما برام سخت‌تره تا از دست دادنِ اون.»
و وقتی در برابر مادر غول‌آسایش در محل کنسرت می‌ایستد، می‌گوید:
«من دیگه دختر کوچولوی تو نیستم، مامان… من پسرا رو دوس دارم. موسیقی با صدای بلند رو دوس دارم. قر دادن رو دوس دارم. من ١٣ سالمه. کنار بیا با این موضوع!»
به‌عنوان نکته‌ی پایانی، باید به این موتیف یا بن‌مایه‌ی تکرارشونده در انیمیشن‌ها و فیلم‌های ظاهراً کودکانه‌ی هالیوود دقت کنیم که «هیولا بودن»، «حیوانیّت درون»، پذیرش هیولاها و همزیستی انسان با موجودات غیرانسانی را القاء و تبلیغ می‌کنند. در همین یک سال گذشته، انیمیشن‌هایی چون «آرلو، پسر تمساحی»، «لوکا»، «هتل ترانسیلوانیا 4» و یا سریال «دندان شیرین» کمابیش با همین مضمون به نمایش درآمدند. این هم‌زمانی و تکرار، به هیچ‌وجه اتفاقی نیست.

وبگاه جهانی سلام

«قرمز شدن» به سبک هالیوود ؛ نقد و بررسی انیمیشن «قرمز شدن» Turning Red 2022 - قسمت دوم

البته فیلم به‌نحوی آشکار، نمادین است و تک‌تک عناصر و اجزای آن در خدمت ترسیم یک پازل نمادین درباره معصومیت دخترانه، شروع زنانگی، نفسانیّت و دست و پنجه نرم کردن با غرایز در زمانه حساس و بحرانی بلوغ است.
«پاندای سرخ» در یک نمادپردازیِ نه‌چندان پیچیده، به‌ویژه با توجه به رنگ سرخ آن، نماد و نشان بیدار شدن غرایز جنسی در هنگامه بلوغ است. تنها راه رهایی میلین از «پاندای درون» (که بروز بیرونی هم دارد) این است که در شب ماه خونین، طی مناسکی، طلسم او باطل شود و پاندای درون او را در یک سنگ یاقوت‌فام به دام بیاندازند.
مادر و مادربزرگ و سایر زنان خانواده تلاش می‌کنند او را برای این مناسک آماده کنند، اما فکر و ذکر میلین و دوستانش، حضور در کنسرت یک گروه پاپ نوجوانانه (شبیه گروه‌های کی پاپ) است که قرار است در همان شبِ اجرای مناسک در تورنتو برگزار شود.
در جریان تلاش میلین و دوستانش برای جور کردن پول بلیط این کنسرت با هدف دیدن اسطوره‌هایشان، او به‌نوعی دلبستگی با پاندای درون خود می‌رسد. این در حالی‌است که به گفته مادربزرگش، هرچه دلبستگی او به پاندا و درنتیجه بروز بیرونی آن بیشتر شود، بیرون راندنش در حین مناسک سخت‌تر می‌گردد.
کنسرت برای این دختران به‌عنوان نقطه رهایی (طلوع زنانگی) تصویر می‌شود، در حالی‌که مادر نماد سنّت و مظهر «استبداد»ی است که باید از آن خلاص شد! حضور در کنسرت برای ایشان به هدف، معنا و انگیزه‌ی زندگی تبدیل می‌شود. چرا؟ پاسخ را از زبان میلین خطاب به دوستانش می‌شنویم:
«فردا وقتی به اون کنسرت می‌ریم، دختر بچه‌ایم. وقتی بیرون بیایم، زن شدیم!»

وبگاه جهانی سلام