International Web Of Salam (Islamic Republic of Iran)

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

اگر اسلام دین کاملی است که به یقین چنین است، باید برای مشکل روحی و روانی انسان درمانی داشته باشد.پس چرا باید برای حل مشکل روحی و روانی باید به پزشک مراجعه کرد؟! - قسمت دوم

5-ارتباط و اطاعت از اولیای الهی: خداوند به پیامبرش می‌فرماید:
«هنگامی که از مردم خمس و زکات دریافت می‌کنی بر آنها درود فرست؛ زیرا که صلوات تو بر آنها، مایۀ آرامش آنها است»
6-توبه: احساس گناه مایۀ خستگى روح است. این احساس باعث سرخوردگى در زندگى می‌شود. گناه‌کار احساس پوچى و از دست دادن انگیزه‌ی ادامه‌ی حیات کرده و مضطرب و نگران است. امام علی(ع) در این‌باره می‌‏فرماید:
«چه بد قلاده‌‏اى است قلاده گناهان».
احساس گناه، همواره فکر را به خود مشغول می‌کند. گناه‌‏کار همیشه به این فکر است که چگونه خود را از این قلاده رهایى بخشد. این فکر او را مضطرب کرده و آرامش را از او سلب می‌کند. توبه یکى از بهترین راه‌‏هاى آزادى از چنگال احساس گناه است؛ چرا که سبب آمرزش گناه و تقویت امید انسان به رضایت الهى و بازگشت به سوى خداوند متعال است، و به همین سبب، موجب کاهش شدت اضطراب می‌گردد.
7-ازدواج با همسر مؤمن و نیکوکار: قرآن می‌فرماید:
«یکی از نشانه‌ها و آیات الهی این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با او به سکونت و آرامش برسید».
8-استراحت در شب: خداوند در قرآن می‌فرماید:
«او همان کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرامش یابید».
9-خوردن غذای سالم و طبیعی: در روایات وارد شده است که خوردن انگور سیاه، غم و غصه را از بین می‌برد
10-پاکیزگی و نظافت: در روایات زیادی آمده است که: شستن لباس،شستن سر و... باعث از بین رفتن غم و غصه می‌شود.
اینها بعضی از عوامل ایجاد آرامش است که در روایات و آیات مطرح شده است.
از سوی دیگر، اگر انسان از چیزهایی که مانع آرامش است، و برای انسان پریشانی خاطر می‌آورد دوری کند، زمینه‌ی رسیدن به حالت طمأنینه و آرامش را فراهم کرده است.
بعضی از عوامل از بین رفتن آرامش در روایات
1-دلبستگی به دنیا: پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«رغبت و علاقه به دنیا موجب غم و حزن انسان است و زهد و بی‌رغبتی به دنیا موجب راحتی قلب و بدن است».
در همین راستا امام خمینی(ره) و با توجه به روایات به فرزندشان فرمود: «... من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف نمودم، به این نتیجه رسیده‌ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج‌های درونی و روانی و روحی‌شان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده‌اند بسیار رنج‌آورتر و جگرخراش‌تر است... آنچه مایۀ نجات انسان‌ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل می‌شود».
2-طمع و چشم‌داشت به مال مردم: پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«کسی که به مال دیگران طمع و چشم، داشته باشد حزن و اندوهش طولانی خواهد شد».
3-حسادت: امام علی(ع) فرمود:
«غیر از حسود ظالمی را ندیدم که شبیه‌ترین کس به مظلوم باشد؛ زیرا دارای قلبی غصه‌دار و حزنی پیوسته است».
4-شک و عدم رضایت: رسول خدا(ص) فرمود:
«همانا که خداوند با حکمت و فضلش، راحتی و شادی را در یقین و رضا قرار داد، و غصه و ناراحتی را در شک و نارضایتی نهاده است»

وبگاه جهانی سلام

اگر اسلام دین کاملی است که به یقین چنین است، باید برای مشکل روحی و روانی انسان درمانی داشته باشد.پس چرا باید برای حل مشکل روحی و روانی باید به پزشک مراجعه کرد؟! - قسمت اول

ارجاع به روان‌شناس و یافتن «علل» پیدایش ترس، اضطراب و توهم، و یا استفاده از راه‌کارهای دارویی توسط روان‌پزشک، تضادی با راه‌کارهای دینی برای درمان ندارد؛ چراکه خود دین اسلام، رجوع به پزشک را امری مطلوب شمرده است. با این وجود در موارد متعدد، دستورات کلی را بدون نظر گرفتن وضعیت شخصی افراد، به آنها ارائه نموده است.
در این‌جا توصیه‌هایی را از مطالب ناب دین اسلام در اختیار شما قرار می‌دهیم:
نخست باید توجه داشت آرامش، یعنی طمأنینه، تسکین و آسودگی خاطر که در مقابل آن تشویش، توهم، نگرانی و اضطراب است.
از نظر اسلام آرامش و طمأنینه امری واقعی، حقیقتی و دست‌یافتنی است. در متون دینی ما راه‌های به دست آوردن آرامش بیان شده است، و همین امر بهترین دلیل بر امکان دست‌رسی به آن است. علاوه بر این، مطالعه زندگی بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده‌اند و به آرامش درونی رسیده‌اند، می‌تواند ما را به این واقعیت رهنمون سازد که کسب آرامش در زندگی یک شعار نیست و این چیزی است که ما خود می‌توانیم با به کار بستن دستورات دینی آن‌را در خود احساس و تجربه نماییم.

عوامل پیدایش و ایجاد آرامش:
قرآن کریم و روایات عوامل متعددی را برای آرامش بیان نموده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:
1-ذکر و یاد خدا: در قرآن آمده است: «همانا با یاد الهی قلب‌ها آرام می‌شود». منظور از یاد و ذکر خدا یعنی این‌که انسان همیشه توجه و یقین داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی‌تواند مستقل و جدای از «الله» وجود داشته باشد، تا چه رسد به این‌که بتواند منشأ اثر باشد: «تمام عزت از او است». «و تمام قدرت و ملک و هستی از او است. عزت و ذلت بندگان نیز به دست او است. او بر همه چیز توانا است».
چنین انسانی هیچ نگرانی و خوف و حزنی ندارد؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید:
«کسی که دنبال هدایت من باشد او دیگر خوف و نگرانی ندارد».
آری اگر انسان به واقع با تمام وجودش باور داشته باشد که هیچ دگرگونی و قدرتی در عالم نیست، مگر این‌که وابسته به خداوند بزرگ است، و آن گاه با زبان بگوید: «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم»، دیگر دغدغه و اضطرابی ندارد.
در همین راستا، رسول خدا(ص) فرمود: ذکر «لاحول ولا قوة الا بالله» شفای از 99 درد است که کمترین آن دردها، غم و غصه است.
یکى از مصادیق کامل ذکر خدا «نماز» است و خدای متعال فلسفۀ نماز را ظهور یاد خدا در دل‌ها بیان کرده است: «نماز را برای ذکر من و یاد من بپا دار».
کسى که دلش با یاد خدا مطمئن و محکم است، آرامش روحى و روانى دارد و هیچ هراسى از غیر خدا ندارد و امیدوار و آرام است؛ چون متّکى به قدرت و عظمت الهى است و انوار الهى در درونش رسوخ کرده و یاد خدا عامل آرامش او شده است. خدای متعال در سورۀ معارج آیۀ 20 درباره اسرار نماز می‌فرماید:
«طبع انسان در برابر مشکلات و گرفتاری‌ها جزع می‌کند و اگر خیرى به او رسید، سعى می‌کند انحصارطلب باشد و به دیگران ندهد، و اگر رنج و شرّى به او برسد، جزع و بی‌تابى می‌کند، صبر را از دست می‌دهد؛ و اگر خیرى به او برسد، از دیگران دریغ می‌کند، مگر نمازگزاران؛ اینها طبیعت را کوبیده‌اند و فطرت را احیا کرده‌اند و خاصیت نماز احیاى فطرت است».
از این‌‏رو، نماز و یاد خدا است که احیاگر دل و درون است و باعث رفع نگرانی‌ها و اضطراب‌ها می‌شود و باعث آرامش انسان می‌گردد.

2-توکل به خدا: توکل یعنی این‌که انسان وظیفه‌ی خود را در حد توانایی انجام دهد و نتیجه‌ی کارها را به خداوند واگذار نماید. قرآن مجید می‌فرماید: «کسی که بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می‌کند».
3-دعا و نیایش: دعا مانند باران بهارى است که سرزمین دل‌ها را سیراب می‌کند و آرامش روانی را بر شاخسار روح و جان آدمى ظاهر می‌سازد و اعصاب آدمی را تسکین می‌دهد. انسان در دعا، با خداى خود مناجات می‌کند و از مشکلاتى که در زندگی او را نگران می‌کند، به او پناه می‌برد. بی‌گمان، با بازگوکردن مشکلات، حالت آرامش روانى به انسان دست می‌دهد و از تشویش خاطر رهایى می‌یابد.

یکى از روان‌شناسان می‌گوید:
«امروزه یکى از علوم، یعنى روان‌پزشکى، همان چیزهایى را تعلیم می‌دهد که پیامبران الهی تعلیم می‌دادند؛ چرا که پزشکان در زمینه‌ی روان‌شناسی دریافته‌اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانى و تشویش و هیجان و ترس را که موجب اکثر ناراحتی‌‏هاى ما است، برطرف می‌کند».

دعا به درگاه الهى منشأ آرامش روح و روان می‌‏شود و درد و غم را از انسان از بین می‌برد و انسان احساس می‌کند یک پناه‌‌گاه قوى و محکم دارد که حامى و پشتیبان او است. امام صادق‌(ع) می‌فرماید:
«پدرم، امام باقر(ع) هر وقت امرى او را محزون می‌کرد، زنان و کودکان را جمع کرده و دعا می‌کردند».

4-رضایت به خواست الهی: اگر انسان باور داشته باشد که خدای متعال همیشه خیرخواه بندگان خود است و به خواست الهی گردن نهد هیچ دغدغه‌ای نخواهد داشت.

وبگاه جهانی سلام

قرآن بیان می‌کند که حضرت ابراهیم(ع) ابتدا پیامبر بود و سپس امام شد. آیا این نشانگر آن نیست که غیر پیامبر نمی‌تواند به مقام امامت دست یابد؟!

آیه « وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ »، که به آیه ابتلاء معروف است، بیان‌کننده جایگاه امامت در معارف دینی است. و یکی از نکته‌های مهمی که از این آیه به دست می‌آید، لزوم عصمت امام است.
اما این‌که نبوت شرطی برای امامت باشد را نمی‌توان از این آیه برداشت کرد؛ زیرا در متن آیه هیچ دلیل و نشانه‌ای بر این ادعا وجود ندارد، و تنها این‌که مصداق آیه، یعنی حضرت ابراهیم ابتدا پیامبر بود، دلیل بر انحصار جایگاه امامت در پیامبران نمی‌شود، و گرنه و با این نوع از استدلال باید گفت از آن‌رو که آیه در ارتباط با حضرت ابراهیم(ع) است، حتی هیچ پیامبر دیگری نیز نمی‌تواند به مقام امامت دست یابد!
به عبارت دیگر و به تعبیر فنی، «مورد، مخصص نیست»؛ یعنی اگر در نظر عموم مردم و عُقلا، مورد یا واقعه خاصى سبب جعل قانون و حکم شرعى گردد، خاص‌بودن آن مورد یا واقعه، سبب تخصیص و محدود کردن حکم به آن واقعه نمی‌شود.
بنابر این، اگر در مورد واقعه‌اى معین و یا سؤالى خاص، آیه یا روایتى وارد شده باشد؛ اما حکم مستفاد از آن، عام باشد، خصوصیت مورد، سبب تخصیص آن حکم عام نمی‌گردد، مانند: «آیه سرقت»که شأن نزول آن، سرقت لباس شخصى خاص به نام «صفوان» است، ولى این‌گونه نیست که حکم آیه تنها منحصر به سرقت لباس، آن هم تنها از صفوان باشد؛ بلکه شامل سرقت هر مال از هر شخصى خواهد شد. بنابراین، مورد آیه، مخصص عمومیت حکم آن نیست.

وبگاه جهانی سلام

طریقت شوالیه‌های معبد - قسمت پایانی

در سال ١٣١٢، پاپ شوالیه‌های معبد را منحل اعلام کرد و فیلیپ تعدادی از سرکردگان طریقت را، از جمله ژاک دموله آخرین استاد اعظم آن که به یک خاندان اشرافی تعلق داشت، در ملاء عام اعدام نمود.
ژاک دموله و سایر سران فرقه نه‌تنها به ثروت انبوهی رسیده بودند، بلکه شایعات گسترده‌ای در اروپا رواج یافت که ایشان را به شیطان‌پرستی، «کفرگویی و اهانت به مقدسات»، «انکار مسیح»، «اقدامات غیراخلاقی» و «لواط» متهم می‌کرد. موله، کمی پس از دستگیری، اقرار کرد که در زمان عضویت در فرقه فوق منکر مسیح شده است.
امروزه، طریقت شهسواران معبد از شاخه‌های مهم ماسونی و دارای آداب ویژه خویش است؛ برای نمونه استاد اعظم، فرمانده اعظم نام دارد.
به‌دلیل پیوندهای تاریخی عمیق و عجیبی که میان فرقه شهسواران معبد و زرسالاران یهودی برقرار بود، امروزه در تمامی طریقت‌های ماسونی یاد و نام ژاک دموله بسیار گرامی است و از او به عنوان “شهید” و “قدیس” یاد می‌شود.

وبگاه جهانی سلام

طریقت شوالیه‌های معبد - قسمت سوم

دو حادثه فوق (دستگیری و اخراج یهودیان و سرکوب شهسواران معبد) قطعاً باید اجزای پیوستهٔ یک سیاست و واکنش در برابر یک پدیده اجتماعی ارزیابی شود.
فیلیپ چهارم به‌عنوان پادشاهی مدیر و مدبّر شناخته می‌شود و در زمان او بود که فرانسه در سراسر اروپای مسیحی به اعتبار و اقتدار مادی و معنوی دست یافت.
بنابراین، سیاست فوق را باید اقدامی در جهت پایان دادن به فساد بی‌رویه و لجام‌گسیخته مالی و قلع و قمع گروه‌های غارتگرِ شکل گرفته در دوران جنگ‌های صلیبی ارزیابی کرد. پیوند تنگاتنگ میان رباخواران یهودی و شوالیه‌های معبد، به‌دلیل کارکردهای مشترک مالی این دو گروه، کاملاً طبیعی است.
ادوارد_اول انگلستان نیز که پادشاهی مدبّر و کاردان شناخته می‌شود، از سال ١٢٧۵ مبارزه با رباخواری یهودی را آغاز کرد و در سال ١٢٩٠ به اخراج یهودیان دست زد. با مرگ او، پسرش، ادوارد دوم، به قدرت رسید و در اوایل سلطنتش شاخه فرقه شهسواران معبد را در انگلستان منحل کرد

وبگاه جهانی سلام

طریقت شوالیه‌های معبد - قسمت دوم

این فرقه نقش بزرگی در تاریخ جدید اروپا و جهان ایفا کرد. سران این فرقه پیوند بسیار نزدیک با سران جوامع یهودی داشتند و به‌دلیل این پیوند، سازمان خود را به یک صرّافی و تجارتخانهٔ بزرگ تبدیل کردند و کارشان به فساد کشیده شد.
این فرقهٔ بسیار مهم و مورد حمایت پاپ تا بدان حد فاسد و غیرقابل تحمل شد که در اوایل قرن ١۴ میلادی دو پادشاه خوش‌نام اروپا، یعنی فیلیپ چهارم فرانسه و ادوارد اول انگلستان، به انحلال آن دست زدند!
فیلیپ چهارم پادشاه فرانسه، در سال ١٣٠۶ صرّافان و رباخواران یهودی را دستگیر و از فرانسه اخراج کرد و کمی بعد به دستگیری و سرکوب شوالیه‌های معبد دست زد. بسیاری‌شان به جرم عملیات غیراخلاقی و آشوبگری و جنایت زندانی و در دادگاه‌های فرانسه و پاپ محاکمه شدند.
در این زمان، شهسواران معبد به چنان ثروتی دست یافته بودند که «بانکداران شاهان» شمرده می‌شدند و از دوران جنگ‌های صلیبی به‌عنوان «کارگزار مالی دربار فرانسه» عمل می‌کردند.

وبگاه جهانی سلام

طریقت شوالیه‌های معبد - قسمت اول

طریقت شهسواران معبد یا شوالیه‌های معبد در آغاز نام دسته‌ای از شوالیه‌های فرانسوی بود که پس از اشغال بیت‌المقدس به‌دست صلیبی‌ها به سال ١١١٨م. در این شهر ایجاد شد. ٩ تن از شوالیه‌ها دسته‌ای تشکیل دادند و نام خود را «سربازان فقیر مسیح» نهادند.
بالدوین، سرکردهٔ سپاهیان صلیبی که بر خود نام «پادشاه اورشلیم» نهاده بود، این دسته را در نزدیکی معبد سلیمان جای داد و حفاظت از زائران مسیحی را به ایشان سپرد. بدین‌سان، اعضای این گروه و سربازان‌شان «سربازان فقیر مسیح و معبد سلیمان» نام گرفتند.
به‌تدریج این دسته توسعه یافت و به‌صورت یک سازمان مزدور نظامی درآمد که خدمات خویش را به حکمرانان صلیبی عرضه می‌کرد. توانمندی نظامی‌ آنان چنان مورد توجه قرار گرفت که مأموریت انتقال شمش‌های طلا و اموال تاراج شده از شرق به پاریس و لندن به ایشان سپرده شد.
با پایان جنگ‌ صلیبی اعضای گروه فوق به اروپا بازگشتند. آنان که سال‏‌ها به کشتار و راهزنی خو گرفته بودند، طبعاً در محیط جدید آرام نداشتند؛ لذا سازمان خود را حفظ کردند، برای خویش رئیسی به‌نام استاد اعظم برگزیدند و به شکلی پنهان به عملیات خود ادامه دادند.

وبگاه جهانی سلام

گروه بیلدربرگ : شناخت مجامع مخفی صهیونیسم (قسمت دوم)

«رسانه‌های پر قدرت»، «بانک‌های جهانی»، «صندوق بین‌المللی پول» و «سازمان تجارت جهانی»، اهرم‌های پر قدرتی را در اختیار بیلدربرگ نهاده است که می‌توانند همه‌ساله، قیمت‌های نفت و طلا را تعیین کنند و به‌واسطه بازوهای اجتماعی و حقوقی، برای همه کشورها قانون وضع کنند.
اولین پیشنهاد دهنده برای تشکیل این اجلاس، جوزف رتینگر یهودی، مشاور پرنس برنهارد بود. وی تا آخر عمر دبیرکل بیلدربرگ بود. در واقع، یهودیت صهیونیستی با تشکیل این اجلاس موفق شد که اروپا و آمریکا را برای پیش‌برد اهدافش، گرد یک میز جمع کند.
گروه بیلدربرگ فعالیت‌های هم‌شکل و هم‌مرام با اهداف ماسونی دارند. اعضای ثابت بیلدربرگ‌ها ۲۰۰ نفر است که حسب ضرورت از اشخاص دیگری برای شرکت در گردهمایی‌های سالانه دعوت به عمل می‌آید.
ازجمله اسناد فاش شده توسط یکی از اعضای سابق بیلدربرگ، این حقیقت را افشا می‌کند که ایجاد پول واحد رایج برای اروپا و تصویب آن در «اتحادیه اروپا»، زاییدهٔ فکر یکی از نشست‌های بیلدربرگ بود.
در پی دو جنگ جهانی و پس از تأسیس «جامعه ملل» و پس از آن سازمان ملل متحد، بخش‌های زیادی از اختیارات ملل مختلف از آنان سلب شد تا با فراهم شدن زمینه‌ها و در گام آخر، با تأسیس دولت جهانی، ارتش جهانی، اقتصاد جهانی و نظم نوین، همهٔ اختیارات ساکنان زمین، از مسیر سازمان‌های جهانی به سازمان‌های مخفی و مجامع سری واگذار شود.
این امر وقتی مسجّل شد که «بیلدربرگ» در نشست سال ۲۰۰۰م. در «گوتنبرگ» سوئد، بررسی موضوع «تأسیس دولت جهانی» را در دستور کار خود قرار داد.

وبگاه جهانی سلام