International Web Of Salam (Islamic Republic of Iran)

۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۱ ثبت شده است

نقش امر به معروف و نهی از منکر در قیام امام حسین (ع) - قسمت اوّل

با آن که به حسب ظاهر عواملى چون امتناع امام حسین(علیه السلام) از بیعت با یزید و یا پاسخ به دعوت کوفیان، در تحقّق این قیام خونین بى تأثیر نبود، ولى در عین حال در کلمات امام(علیه السلام)، به طور مکرّر از اصلاح امّت و دو فریضه مهمّ امر به معروف و نهى از منکر به عنوان یکى از انگیزه هاى اساسى این نهضت بزرگ یاد شده است.
به راستى امام حسین(علیه السلام) را باید قهرمان این میدان دانست. آن حضرت علاوه بر امر به معروف قلبى و زبانى، عمل به آن را نیز به منتهاى اوج خود رساند و بالاترین مرحله عملى آن را انجام داد، و با شجاعتى وصف ناپذیر به همگان اعلام کرد: «أَیُّهَا النّاسُ! فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصِبرُ عَلى حَدِّ السَّیْفِ، وَ طَعْنِ الاَسِنَّةِ، فَلْیَقُمْ مَعَنا وَ إِلاَّ فَلْیَنْصَرِفْ عَنَّا»؛ (اى مردم! هر کس از شما در برابر تیزى شمشیر و زخم نیزه ها شکیبا است، با ما بماند و الاّ از ما جدا شود!!)

مطابق روایات، قیام با شمشیر (در جاى خود) عالى ترین و پرفضیلت ترین مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منکر است که امام حسین(علیه السلام) به آن اقدام کرد
امیرمؤمنان پس از بیان مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منکر (قلبى، زبانى و عملى)، فرمود:

«وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْل عِنْدَ إِمام جائِر»؛ (امّا از همه مهم تر سخن به حقّى است که در برابر پیشواى ستمگرى گفته شود)
امام حسین(علیه السلام) نه تنها با سخنانش به افشاى جنایات بنى امیّه پرداخت که با شمشیر بر ضدّ آنان به مبارزه برخاست و تا پاى جان ایستادگى کرد و این حرکت خویش را «امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امور جامعه» نامید و در بیان و سخنان خویش، به طور مکرّر از این فریضه بزرگ یاد کرد، و با صراحت، یکى از انگیزه هاى حرکتش را احیاى همین امر مهم شمرد.

وبگاه جهانی سلام

این‌که دختری به نام قطام، ابن ملجم مرادی را تشویق کرد تا امام علی(ع) را به شهادت برساند، آیا برگرفته از منابع معتبر است؟

بر اساس بسیاری از گزارش‌های تاریخی معتبر، دختری به نام «قطام» نقش مؤثری در تشویق عبدالرحمن بن ملجم مرادی برای سوء قصد به جان امام علی(ع) و شهادت حضرتشان داشت.
البته در این‌که او از چه خاندانی بود، اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان نمونه، نام پدرش را «اخضر تیمیه»، «شجنه بن عدی بن عامر»، «أضبع»،‏ «علقمه» و «عمه» گفته‌اند.

دلیل دشمنی قطام با امام علی(ع):
قطام زنی زیبا از قبیله تیم رباب بود که از لحاظ فکری و عقیدتی از خوارج به شمار می‌آمد، و از آن‌جا که پدر، برادر و عمویش در جنگ نهروان کشته شده بودند؛ دشمنی با امام علی(ع) را در دل داشت.

نقش قطام در شهادت امام علی(ع):
بعد از ورود ابن ملجم به کوفه، او به دیدار مردی از دوستان خود در قبیله «تیم رباب» رفت و آن‌جا بود که با قطام برخورد کرده و عاشق او شد. ابن ملجم به قطام پیشنهاد ازدواج داد. قطام مهر خود را علاوه بر هزار درهم پول، و یک کنیز و یک غلام، کشتن امام علی(ع) قرار داد و گفت: اگر او را بکشی، دلم را شفا داده، به وصالم خواهی رسید و با شادمانی به خوشگذرانی با من خواهی پرداخت، اما اگر در این راه کشته شدی، ثوابی که در آن سرا به آن خواهی رسید برای تو بهتر از دنیا است! ابن ملجم گفت: به خدا سوگند که برای همین کار به کوفه آمدم!
این اشعار ابن ملجم حاکی از این رخداد تاریخی دارد:

«ثلاثة آلاف و عبد و قینة                      و قتل علیّ بالحسام المصمّم‏

فلا مهر أغلی من علیّ و إن غلا                   و لا فتک إلّا دون فتک ابن ملجم‏»؛
«سه هزار درهم و یک غلام و یک کنیز، به علاوه کشتن علی(ع) با شمشیر برّان (مهریه قطّام است‏)! مهریه‌‏‌ها هرچند سنگینی باشد، اما به سنگینی کشتن علی(ع) نیست، و هیچ سوء قصدی را نمی‌توان تصور کرد مگر آنکه کم‌ارزش‌تر از سوء قصدی است که ابن ملجم تصمیم به انجام آن دارد!
قطام علاوه بر ایجاد انگیزه برای ابن ملجم، عملا نیز به کمک وی در این سوء قصد شتافت و او را نزد یکی از اعضای قبله‌اش به نام وردان بن مجالد فرستاد(تا به او کمک کند). وردان نیز کمک به ابن ملجم را پذیرفت. از سوی دیگر، ابن ملجم نزد شبیب بن بجره که از خوارج بود رفت و از وی نیز درخواست کمک کرد و اصرار فراوان او بدان انجامید که شبیب نیز خواسته او بپذیرد! سپس آن سه نفر با هم به مسجد کوفه آمده، نزد قطام که آن‌جا معتکف بود رفته و وی را از تصمیم خود آگاه نمودند. قطام به آنها گفت: هرگاه خواستید این کار را انجام دهید، نزد من بیایید! آنها نیز پس از چند روز، نزد قطام آمدند. قطام با چند تکه پارچه حریر، سینه‏های آنان را محکم بست، و آنها نیز شمشیرها را به کمر بسته و برای کشتن امام(ع) به مسجد رفتند.
بر اساس گزارشی دیگر، ابن ملجم در منزل قطام خوابیده بود و قطام هنگامی که صدای اذان امام(ع) را شنید، ابن ملجم را بیدار کرد.
گفتنی است، یکی از مورخان به نام دینوری در نظر منحصر به فردی گزارش کرده که ابن ملجم از رباب دختر قطام خواستگاری کرد، نه خود قطام، و قطام نیز مهریه دخترش را کشتن علی بن ابی‌طالب(ع) قرار داد. ابن ملجم نیز قبول کرد و با رباب ازدواج کرد.
از آن‌جا که این گزارش با بسیاری از گزارش‌های معتبر تاریخی ناهمخوان است، پذیرش آن دشوار است.

وبگاه جهانی سلام

بر مبنای ادعای آتئیست‌ها که عقل را دارای درکی فراتر از ماده نمی‌دانند، آیا سنجش و نقد نتایج آزمایشات دانشمندان امکان‌پذیر خواهد بود؟

خداناباوری، بی‌خدایی یا آتئیسم به فرانسویAthéisme) ) به معنای فقدان باور به وجود خدا است. گاهی نیز به معنای رد کردن اعتقاد به خدا یا نفی وجود خدا به کار می‌رود.
خداناباوران برای این باور نادرست خود دلایلی را نیز مطرح می‌کنند که به برخی از آنها در پرسش های آینده پاسخ داده میشود.
اما در پاسخ به این ادعا که عقل درکی فراتر از ماده ندارد؛ باید از مدعیان پرسید این ادعای شما خود چگونه است؟ آیا مادی است یا فرامادی؟! درک‌کننده این مطلب چه کسی است؟! آیا امر مادی است که به چنین درکی دست یافته است یا امری فرامادی؟!
همچنین این جمله که می‌گویند: اگر عقل را غیرمادی هم بدانیم، قوانین جهان کوانتوم با عقل ما هماهنگ نیست، به چه معنا است؟ آیا به این معنا است که با قوانین کوانتوم نمی‌توان عقل را توضیح داد و فعالیت‌های عقل را محاسبه و پیش‌بینی کرد؟ با فرض پذیرش این سخن، آیا این مشکل عقل است که قوانین کوانتوم نمی‌تواند او را تشریح کند یا نقص قوانین کوانتوم است؟ و اگر مقصود این است که قوانین کوانتوم وجود نیروی فرامادی و فراطبیعی را نفی می‌کند، این سؤال مطرح می‌شود که چگونه می‌توان با قوانین فیزیک و حاکم بر ماده، وجود متافیزیک و امر فرامادی را نفی کرد؟ در هر صورت، عقل نقش اساسی در فهم و ادراک انسان دارد؛ پذیرنده یا ردکننده هر مطلبی عقل انسان است و با استدلال عقلی نمی‌توان عقل را نفی کرد؛ زیرا در این صورت با نفی عقل، وجود عقل اثبات می‌شود.

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت پایانی

صهیونیست‌های کلاسیک و برجسته در رأس بنیاد راکفلر:
حرکت شانه‌به‌شانه یهودیانِ شناخته شده با این بنیاد نیز قابل توجه است؛ همواره صهیونیست‌های شاخص و شناخته‌شده بین‌المللی مسئولیت رده‌های بالای این بنیاد (از جمله مدیریت‌عامل، عضویت و ریاست هیئت مدیره و مسئولیت در هیئت امنا) را برعهده داشته و دارند. در ادامه به سه نفر از این افراد اشاره می‌شود:
۱- هنری کیسینجر :
یکی از این یهودیان شناخته شده، هنری کیسینجر است. این فرد، قطعاً یهودی است و نماد صهیونیست‌های آمریکایی به‌شمار می‌رود. وزن فردی او (جدای از نهادها و تشکیلات یهود) چنان بالاست که در کنار نهادهای شناخته‌شده بین‌المللی، عضوِ حقیقیِ کنفرانس «بیلدربرگ» است. ویکی‌پدیا کیسینجر را یهودی آلمانی‌تبار معرفی‌ می‌کند و می‌نویسد:
«کیسینجر، در سال 1923 در دوران جمهوری وایمار، در بایرن آلمان در خانواده یهودی آلمانی‌تبار متولد شد.»
سپس در خصوص ارتباط کیسینجر و راکفلر ادامه می‌دهد:
«ارتباط او با برادران راکفلر تا آنجا تنگاتنگ شد که کیسینجر به هیئت امنای بنیاد برادران راکفلر دعوت شد.»
اما کیسینجر تنها صهیونیست کلاسیک در جمع راکفلرها نبوده و نیست.
۲-جودیت رودین:
مدیرعامل بنیاد راکفلر طی دوازده سال (2005-2017) خانم جودیت رودین بوده است. جودیت (= جهودیت: نام یهودی) 73 ساله در سال 2005 به بنیاد راکفلر پیوست. وی که در فیلادلفیا در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمده، مدارج ترقی را یکی پس از دیگری تا مدیرعاملی بنیاد راکفلر طی کرد.
۳-ژاکوب هرار:
در نمونه‌ای دیگر می‌توان از ژاکوب (یعقوب) جورج هرار به‌عنوان مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره سابق راکفلر نام برد. سایت راکفلر درباره او ‌نوشت:
«ژاکوب هرار به‌سرعت سلسله مراتب موفقیت را در این بنیاد طی کرد. هرار در سال 1951 به سمت معاون بخش کشاورزی، در سال 1955 به سمت مسئول این بخش، در سال 1959 به‌عنوان معاون مدیرعامل و در سال 1961 به سمت «امین» و مدیرعامل بنیاد راکفلر برگزیده شد و تا سال 1972 در این سمت باقی ماند. او پس از بازنشستگی در خلال سال‌های 1973 تا 1979 ریاست شورای حکومتی راکفلر را بر عهده داشت.»
به این ترتیب گرچه دین خاندان راکفلر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ اما روشن است که این خانواده و تشکیلاتشان، با فرقه‌های آخرالزمانی و همچنین یهودیان و صهیونیست‌های برجسته، ارتباطی وثیق دارند.

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت چهارم

همکاری راکفلرها در تشکیل اسرائیل:
ویلیام بلاکستون، ثروتمند و بشارت‌دهنده اِوانجلیست از مهم‌ترین شخصیت‌های مسیحی-صهیونیستی آمریکاست که این جنبش را تأسیس کردند. وی از کودکی شیفته خواندن عهد قدیم و پیگیری پیشگویی‌هایی بود که در این کتاب درباره ظهور مسیح ذکر شده بود.
او که با سرمایه‌گذاری در زمینه ساخت‌وساز، ثروت هنگفتی به‌دست آورده بود، اعتقاد داشت این ثروت بی‌جهت به او داده نشده! در همین راستا وی برای فراهم ساختن زمینه‌های ظهور مسیح، رهبری جنبشی که هدف آن بازگرداندن یهود به فلسطین قبل از ظهور مسیح بود را، عهده‌دار شد.
بلاکستون کتاب «یسوع می‌آید» را در سال ١٨٧٨م منتشر کرد که تأثیر بسیار زیادی بر پروتستانیسم انجیلی آمریکا گذاشت. این کتاب «آرمان‌گرایی صهیونیستی» را در چارچوب اعتقاد به «عصر هزاره خوشبختی» منعکس می‌کرد.
این کتاب توانست توجه رهبران و روحانیون مسیحی را به بازگشت مسیح جلب کند. در میان این افراد روحانیون پروتستان، کاتولیک، سرمایه‌داران و سیاستمدارانی از قبیل جان راکفلر،  ویلیام راکفلر و... به‌چشم می‌خوردند.
در سال ١٨٩١، بلاکستون درخواستی برای «بنیامین هاریسون»، رئیس‌جمهور آمریکا نوشت و در آن از او خواست، جهت بازگرداندن یهودیان به فلسطین وارد عمل شود. او این درخواست را به امضای ۴١٣ تن از شخصیت‌های برجسته مسیحی آمریکا رساند. در میان این افراد، امضای بزرگ خاندان راکفلر در آن زمان، یعنی جان راکفلر نیز دیده می‌شد! 

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت سوم

آیا خاندان راکفلر یهودی هستند؟
گرچه یهودی‌بودنِ خانواده‌راکفلر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، اما همبستگی عمیق آنان با یهودیانِ برجسته و کنش‌های هماهنگ‌شان با شبکه یهود قطعی است
پیوند وثیق این خانواده با محافل اوانجلیستی، کابالیستی، ایلومیناتی و سایر فرقه‌های آخرالزمانی، شناخت کیش مذهبی این خاندان را در درجات بعدیِ اهمیت قرار می‌دهد.
دیوید راکفلر در کتاب خاطراتش تصریح می‌کند: «توصیف من و خانواده‌ام این است که ما به‌عنوان «انترناسیونالیست»، هم‌داستان عده‌ای دیگر در جهان، برای ساخت یک جهان با ساختار یکپارچه‌تر سیاسی و اقتصادی هستیم. اگر اتهام ما این است، من ایستاده‌ام و به آن افتخار می‌کنم»!
همچنین دیوید راکفلر در خلال صحبتی در نشست بیلدربرگ می‌گوید:
«واشنگتن پست، نیویورک تایمز، مجله تایم و دیگر نشریات بزرگ که مدیران آنها در تمام ۴٠ سال گذشته در جلسات ما حضور داشتند، مورد احترام هستند. این برای ما غیرممکن می‌نمود که نقشه خود را برای جهان، بدون روشنگری این مجلات پیش ببریم. اما اکنون جهان برای یک دولت‌جهانی آماده‌تر است؛ حاکمیتی فراملی متشکل از نخبگان و بانکداران جهان قطعاً از حکومت‌های ملیِ تجربه‌شده در قرن‌های گذشته بهتر است»!

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت دوم

ثروت عظیم خاندان راکفلر نفوذ آنها را در آمریکا گسترش داد. بسیاری از شخصیت‌های آمریکایی که از دهه ١٩٣٠ تاکنون به پست‌های کلیدی رسیده‌اند، در این بنیاد یا سازمان‌های تابعه آن فعالیت داشته یا از کمک‌های آن استفاده کرده‌اند. در بین سیاسیون، مشهور است که بنیاد راکفلر رختکن مسئولین کاخ سفید برای ورود به عرصه قدرت است!
این بنیاد دارای بخش‌های مطالعاتی پیشرفته در زمینه مطالعات استراتژیک، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رسانه است. این بخش‌ها در زمینه شناخت چالش‌های آمریکا و تدوین راهبردها و سیاست‌های جهانی این کشور فعالیت می‌کنند.
جالب این‌که «ستاد سازمان ملل متحد» موقوفه خانواده راکفلر است! ساختمان سازمان در نیویورک در کنار «ایست ریور» بنا شد. زمین این ملک را «جان دی راکفلر جونیور» به‌قیمت ٨.۵ میلیون دلار خرید و پس از احداث بنا توسط فرزندش نلسون راکفلر آن را به سازمان‌ ملل متحد اهدا کرد.
این سطح از قدرت، تصمیمات سازمان ملل را به‌کلی تحت‌تأثیر منویات این بنیاد قرار داد. به‌عنوان نمونه: در دی‌ماه ١٣٩۵، پس از تصویب تنها قطعنامه شورای امنیت سازمان‌ ملل علیه اسرائیل درخصوص محدودیت شهرک‌سازی، بنیاد راکفلر به‌خاطر این مصوبه، کمک‌های مالی خود به این نهاد بین‌المللی را محدود کرد!
در این زمینه مثال‌های فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد حاتم‌بخشی این بنیاد، بی‌دلیل نبوده و استیلای این خانواده بر سازمان‌ملل و نهادهای تابع آن را کاملاً تضمین کرده است.

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت اوّل

سابقه حضور خاندان راکفلر (با نفوذ ترین خاندان یهودی) در آمریکا به نیمهٔ قرن هجدهم میلادی می‌رسد، هنگامی که در زمان «ویلیام راکفلر» از آلمان به آمریکا نقل مکان کردند.
بنیان‌گذار ثروت این خانواده را دو برادر، به نام‌های جان دیویس راکفلر و ویلیام اوری راکفلر می‌دانند.
جان دیویس راکفلر تنها ١٧ سال پس از تأسیس غول نفتی استاندارد اویل به‌عنوان اولین شرکت نفتی چندملیتی آمریکایی در سال ١٨۶٢، کنترل ٩٠ درصد پالایش نفت ایالات متحده آمریکا را به‌دست گرفت.
در سپتامبر ١٩١۶، وی اولین آمریکایی بود که دارایی‌اش از یک میلیارد دلار فراتر رفت.
همچنین مجله معتبر فوربز او را با دارایی به ارزش ٣۴٠ میلیارد دلار در سال ١٩٣٧ ثروتمندترین فرد تاریخ معرفی کرد.

وبگاه جهانی سلام

پیامبر اسلام(ص) برای افرادی مانند ابوسفیان از بیت المال هزینه می‌کردند، تا آنان جذب اسلام شوند؛ پس چرا حضرت علی(ع) مشابه چنین رفتاری را در مورد افرادی مانند معاویه انجام نداد؟!

در گزارش‌های تاریخی آمده است، پیامبر اسلام(ص) پس از تسلیم‌شدن و اسلام آوردن ابوسفیان که سرکرده مشرکان مکه بود، بخشی از غنائم جنگ حنین را به عنوان «مؤلفة قلوبهم» به وی، یا کسانی که تلاش برای جذب آنان وجود داشت بخشید.
اما در پاسخ به این‌که چرا امام علی(ع) در برخورد با مخالفانش چنین رفتاری را پیش نگرفت، باید به چند نکته اشاره کرد:
بخشیدن قسمتی از غنائم به ابوسفیان، موقعیت ویژه‌ای را برای او فراهم نمی‌نمود، و حتی بر اساس برخی گزارش‌ها که می گوید پیامبر(ص) مسئولیت حکمرانی نجران را نیز به وی داده بود، با فرض پذیرش، باز هم ابوسفیان را به عنوان یک عنصر مهم و تأثیرگذار در جامعه اسلامی مطرح نمی‌کرد؛ زیرا منطقه‌ی نجران منطقه‌ای دور افتاده بود و از مناطق مهم و تأثیرگذار در قلمروی حکومت اسلامی نبود.
ابوسفیان در موقعیت ضعف و شکست کامل سیاسی- اجتماعی و تسلیم مطلق در برابر پیامبر(ص) قرار داشت؛ و بر اساس شواهد، دست کم به ظاهر از کردارهای گذشته‌ی خود پشیمان شد و در صدد اصلاح و جبران آن بود. بنابراین، بخشش مقداری از اموال و واگذاری یک مسئولیت پایین حکومتی نه تنها ضرری برای حکومت اسلامی ایجاد نمی‌کرد؛ بلکه دارای فواید متعددی از جمله تشویق مشرکان در دیگر مناطق به پیوستن به مسلمانان بود.
اما مخالفان امام علی(ع) این‌گونه و در شرایط افرادی مانند ابوسفیان نبودند؛
زیرا اولا: خواهان مسؤلیت‌های مهم حکومتی؛ مانند استانداری مناطق مهم و دارای امکانات گسترده نظامی، مالی و سیاسی بودند،
ثانیاً: به جهت برخورداری از مسئولیت‌های مهم در دوران خلفای قبلی برای خود جای پای محکمی درست کرده بودند و هر یک از آنها خود را طلب‌کار و سهام‌دار حکومت اسلامی می‌دانستند، و به نوعی خواهان اختیار تام و نوعی خودمختاری بودند و هیچ‌ علامتی که نشانگر پشیمانی از کردار گذشته در گفتار و رفتارشان مشاهده نمی‌شد و دست کم به ظاهر خود را تسلیم هر تصمیمی که امام علی(ع) می‌گرفت، نشان نمی‌دادند.
سند این مطلب علاوه بر منابع تاریخی، سخنان امام علی(ع) در پاسخ کسانی است که به حضرتشان سفارش می‌کردند تا پست‌هایی را به این افراد واگذار نماید که ایشان فرمود: «من گمراهان را پشتیبان و بازوی خود قرار نمی‌دهم». این سخن امام علی(ع) بدین معنا است که حکومت عدل نمی‌تواند از ابتدا بر پایه‌ی ظلم و با تکیه بر ظالمان بنا شود.
بدیهی است مانند رفتاری که ابوسفیان بعد از فتح مکه از خود نشان داد، اگر این افراد نیز خود را حتی به ظاهر تسلیم تصمیمات امام(ع) اعلام می‌کردند، این امکان وجود داشت که حضرتشان نیز از آنان در برخی پست‌ها بهره‌ گیرد.

وبگاه جهانی سلام