International Web Of Salam (Islamic Republic of Iran)

۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

«قرمز شدن» به سبک هالیوود ؛ نقد و بررسی انیمیشن «قرمز شدن» Turning Red 2022 - قسمت اول

چند هفته‌ای است که انیمیشن قرمز شدن محصول کمپانی پیکسار اکران سراسری خود را آغاز کرده است. کارگردان و نویسنده این انیمیشن، «دومی شی» زن انیماتور کانادایی چینی‌تبار است و داستان فیلم هم در تورنتوی کانادا می‌گذرد.
«قرمز شدن»، عنوانی است که در خود ایهام دارد. یعنی در لایه اول اشاره به تبدیل کاراکتر اصلی فیلم به یک «پاندای قرمز» دارد و در لایه دوم، اشاره به بلوغ دخترانه و مساله شروع عادت ماهیانه در دختران.
در یک دهه اخیر، انیمیشن تبدیل به رسانه‌ای اصلی برای هالیوود شده تا گزاره‌های ایدئولوژیک خود را از طریق آن القاء کند. مخاطب اصلی انیمیشن قرار است کودکان و نوجوانان باشند، لیکن بسیاری از این انیمیشن‌ها ربطی به دنیای معصومانه و زلال کودکان ندارند، بلکه پیام‌های آشکار و پنهان یا زیرآستانه‌ای آن‌ها، در واقع تزریق نوعی خاص از جهان‌بینی بزرگسالانه به ذهن بی‌دفاع کودکان و نوجوانان است.
از این منظر، «قرمز شدن» نه‌تنها از این قاعده مستثنی نیست، بلکه یکی از سمّی‌ترین و مخرّب‌ترین محصولات هالیوود در دو سال گذشته از جهت پیام‌ها و کُدهای القایی است.
«قرمز شدن» دربارهٔ وقایع عجیبی است که در ١٣سالگی برای دخترکی چینی‌تبار ساکن تورنتوی کانادا به‌نام «مِیلین» رخ می‌دهد. او که دختر خوب و شایسته پدر و مادرش تصویر می‌شود، کم‌کم در ارتباط با دوستان خود، درگیر فعل و انفعالات جسمی و روحیِ ناشی از بلوغ می‌گردد. هم‌زمان، مِیلین دچار طلسمی می‌شود که دختران خاندان مادری او در هنگام بلوغ دچار آن می‌شدند: «ظهور یک خرس پاندای سرخ از درون آن‌ها»!

وبگاه جهانی سلام

اخیرا برخی ادعا کرده‌اند که با استناد به قرآن، روزه واجب در اسلام، تنها سه روز است! پرسش آن است که آیا قرآن به سی‌روزه بودن روزه اشاره کرده است؟ و چرا در ادیان دیگر شرایط روزه راحت‌تر است؟

اگرچه تمام جزئیات احکام شرعی در قرآن نیامده، همچنان‌که کیفیت نماز و تعداد رکعات آن در قرآن بیان نشده؛ امّا در مورد روزه باید گفت؛ مقدار، ماه و روز آن در قرآن به طور روشن بیان شده است، آن‌جا که می‌فرماید:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ...»؛ ماه رمضان ماهی است که در آن، قرآن براى راهنمایى مردم نازل شده است که دارای نشانه‏‌هاى هدایت، و معیارهای شناخت حق از باطل است. پس هر کس از شما که این ماه را دریابد باید آن‌را روزه بدارد.
و روشن است که یک‌ماه، 29 روز و یا 30 روز است و ضمیر موجود در «فلیصمه» هم به «شهر رمضان» یعنی ماه رمضان برمی‌گردد.
جالب این‌جا است که قرآن کریم در این مورد حتی مقدار زمان روزه در روز را هم معین کرده است: «وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْل‏»؛ بخورید و بیاشامید تا رشته سپید صبح و جدا شود براى شما رشته سفید از رشته سیاه از فجر سپس روزه را تا شب‏ به پایان رسانید.
«معدودات» جمع «معدوده»، از ریشه «عدد» به در لغت به معنای شمرده‌شده، و حساب‌شده آمده است. و این‌که قرآن در یک مورد از «ایام معدود» سه روز تشریق را اراده کرده، دلیل بر آن نمی‌شود که در موارد دیگر نیز همین معنا مراد باشد. به عنوان مثال در داستان بنی‌‌اسرائیل راجع به دوستی آنها با خدا و عذاب نشدن در قیامت مگر مقدار کمی از زمان، می‌فرماید: «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً...»؛ در این‌جا قطعا مراد از «ایام معدوده» سه روز و یا شش روز نیست، بلکه منظور یهود این بود که جهنم برای ما ابدی نیست، و مقدار زمان آن نسبت به دیگران کم است و ما تا ابد در جهنم عذاب نخواهیم شد. چنان‌که در جای دیگر در داستان برادران حضرت یوسف(ع) فرمود: «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ»،(و وى را به بهایى ناچیز، چند درهم فروختند). در این‌جا نیز هیچ مفسری نگفته است که برادران یوسف او را به سه درهم فروختند، بلکه منظور از «چند درهم»، برای فهماندن اندک‌بودن دریافتی آنها در برابر ارزش یک انسان است.
دلیل دیگر بر این‌که منظور از ایام معدود در قرآن سه روز نیست، این آیه است: «وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ»؛ که منظور مقدار معین از زمانی است که اجل و مقدارش نزد خدا معلوم و مشخص است.
ضمن آن‌که از قول مقاتل گفته شده است که منظور از تمام معدودات و معدودة در قرآن کمتر از چهل روز است.
این‌که ادعا شده است وجوب سه روز روزه رمضان توسط صاحب تفسیر المیزان و ابن کثیر نیز مطرح شده است، باید گفت که هیچ‌یک از این دو مفسر بزرگ چنین ادعایی نکردند، اتفاقا بر عکس آن چیزی که به علامه طباطبائی نسبت داده شده، وی معتقد است:
نکره آمدن «ایام» و اتصاف آن به صفت «معدودات» براى آن است که بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرأت دهد، و از آن‌جا که آیه «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ...»، بیان ایام است، قهرا مراد از ایام معدودات، تمام ماه رمضان خواهد بود، نه تنها مقداری از آن
البته، ایشان به بررسی و ارزیابی نظری می‌پردازد که در برخی کتب تفسیری مطرح شده و بیان می‌دارد که مسلمانان در ابتدا مانند اهل کتاب، سه روز از هر ماه را روزه می‌گرفتند و آیه 184 که به ایام معدودات اشاره می‌کند ناظر به همان سه روز است؛ اما آیه 185 آن‌را نسخ کرده و به جای 36 روز در طول سال، 30 روز پیاپی در ماه رمضان را واجب نموده است. مرحوم علامه به نقد این نظر پرداخته و معتقد است که حتی آیه 184 و عبارت «ایاما معدودات» نیز در مورد روزه سه روز نبود، بلکه هر دو آیه به روزه کامل ماه رمضان اشاره می‌کند.
به هر حال، حتی اگر آن نظر را هم پذیرفته و آیه 184 را مربوط به روزه سه‌روز بدانیم، باید دانست که معتقدان به آن نظر نیز بر این باورند که روزه سه‌روز با آیه 185 نسخ شده است؛ از این‌رو هیچ مفسر، فقیه و تاریخ‌دانی این ادعا را مطرح نمی‌کند که در سال‌های پایانی زندگی پیامبر اکرم و بعد از رحلت حضرتشان، مسلمانان تنها بخشی از رمضان را به عنوان روزه واجب می‌گرفتند و این واقعیت به اندازه‌ای متواتر است که اگر آن‌را نپذیریم، اساسا نمی‌توانیم به هیچ واقعیت تاریخی دیگری باور داشته باشیم!
از این‌رو از فرد و یا افرادی که مدعی سه‌روز بودن روزه ماه رمضان هستند، خواهشمندیم که حتی یک سند از میان کتاب‌های تاریخی، تفسیری و روایی معتبر شیعه و اهل‌سنت ارائه کنند که بعد از نزول آیه 185 سوره بقره، مسلمانان در وجوب روزه کامل ماه رمضان تردیدی به خود راه داده‌ باشند، و یا آن‌که پیامبر(ص) سه روز از رمضان را به عنوان واجب روزه گرفته، و روزهای دیگر آن‌را مستحب اعلام کرده باشد!
اما در مورد این‌که چرا در ادیان دیگر شرایط روزه راحت‌تر است باید گفت:
اولا: قانون‌گذار در تمام ادیان الهی یکی است، و تشریع و وجوب احکام در تمام ادیان الهی از جانب خداوند است.
ثانیا: با توجه به این‌که دین اسلام نسبت به ادیان گذشته، دین کامل و جامعی است؛ از این‌رو احکامش نسبت به احکام سایر ادیان تفاوت می‌کند که در این تفاوت‌ها گاهی شاید تکلیف سخت‌تر و گاهی نیز آسان‌تر باشد که در هر حال تصمیم خداوند است.
ثالثا: اگرچه شاید امروزه با توجه به تحریفاتی که در ادیان سابق به وجود آمده، پیروان دیگر ادیان، عبادت روزه را با مقدار و شرایطی آسان‌تر برگزار می‌کنند؛ امّا بر اساس برخی منابع روایی، روزۀ اهل کتاب تا زمان پیامبر اسلام(ص) بیشتر از مسلمانان بود.
در همین راستا، امام حسن(ع) نقل می‌کند که روزی فردی یهودی خدمت پیامبر اسلام(ص) رسید و مسائلی را پرسید که از جملۀ آن، این بود که چرا خداوند روزه را بر امّت تو سی روز قرار داد؛ اما در امت‌های دیگر بیشتر؟ ...

وبگاه جهانی سلام

قرآن خطاب به کافران می‌فرماید که آیا ندیدید آسمان‌ و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از هم باز کردیم؟ کدام یک از مخاطبان، این را دیده بودند که خداوند از آنان انتظار پاسخ در این زمینه را دارد؟!

قبل از پرداختن به پاسخ پرسش ابتدا به بررسی تفسیر اجمالی آیه می‌پردازیم:
«اَ وَ لَم یَرَ الذینَ کفروا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما...»؛ آیا کافران نمی‌‌دانند که آسمان‌‌ها و زمین پیوسته بود و ما آنها را از هم باز کردیم و هر چیز زنده‌‏اى را از آب آفریدیم، پس چرا ایمان نمی‌آورند؟
این آیه و سه آیه بعد از آن، برهانی است بر توحید خداى تعالى در ربوبیت، و تدبیر عالم و نفى الوهیت ملائکه.
مقصود از «الَّذِینَ کَفَرُوا» آن‌گونه که از سیاق آیه برمی‌آید وثنی‌‏ها(دوگانه پرست‌ها) هستند که میان خلقت و تدبیر عالم جدایى انداخته، خلقت عالم را به خدا، و تدبیر آن‌را به آلهه‌ نسبت داده‌اند. خدای متعال براى آن‌که باور غلط آنها را روشن کند، نظرشان را معطوف به موجوداتى کرد که میان خلقت و تدبیر آنها جدایى تصور ندارد، و هیچ‌کس شک نمی‌کند که خلقت و تدبیر آنها هر دو از سوی خدا است. مانند آسمان‌ها و زمین که ابتدا یک‌پارچه بودند، از یکدیگر جدایشان کرد. و چنین خلقتى از تدبیر جدا نیست. چگونه ممکن است خلقت آسمان‌ها و زمین از خدا باشد، ولی جداسازی‌اش از دیگرى؟!
گفتنی است که ما همیشه جداسازى مرکبات زمینى و آسمانى از یکدیگر را مشاهده می‌کنیم، و می‌‏بینیم که انواع نباتات از زمین، حیوانات از حیواناتى دیگر، و انسان‌ها از انسان‌هاى دیگر، جدا می‌‏شوند، و بعد از جداشدن، صورتى دیگر به خود می‌‏گیرند
آرى! این آثار که در زمان جدایى، فعلیت پیدا می‌‏کند در زمان اتصال نیز بوده، ولى به طور قوه در
آسمان‌‏ها و زمین و اجرامى که دارند، حالشان حال افراد یک نوع است. اجرام فلکى و زمین که ما بر روى آن هستیم، هر چند که عمر ناچیز ما اجازه نمی‌‏دهد تمام حوادث جزئى را که در آن صورت می‌‏گیرد ببینیم، و یا ابتدای آفرینش زمین و نابود شدنش را شاهد باشیم، ولی آن قدر می‌‏دانیم که زمین از ماده تکون یافته، و تمامى احکام ماده در آن جریان دارد، و زمین از احکام ماده مستثنا نیست.
از همین راه که مرتب جزئیاتى از زمین جدا گشته به صورت ترکیبات و تولیدات جلوه می‌‏کنند، و همچنین تولیداتی که در جو پدید می‌‏آید ما را راهنمایى می‌‏کند که روزى همه‌ی این موجودات منفصل و جداى از هم، منظم و متصل بودند؛ یعنى یک موجود بود که دیگر امتیازى میان زمین و آسمان نبود، یک موجود رتق و متصل الاجزاء بود، و بعدا خداى تعالى آن‌را فتق کرد، و در تحت تدبیرى منظم و متقن، موجوداتى بی‌‏شمار از درون آن یک موجود بیرون آورد که هر یک براى خود داراى فضیلت‌‏ها و آثارى شدند.
این آن معنایى است که در یک نظر سطحى و ساده، از خلقت این عالم، و پیدایش اجزاى آسمانی و زمینی‌اش به نظر می‌‏رسد. آفرینشی که توأم با تدبیر و نظام جارى در همه‌ی اجزاى آن است. و این نظریه را علم امروز تأیید می‌‏کند؛ زیرا علم امروز این معنا را روشن نمود که آنچه از اجرام عالم، محسوس ما است، هر یک مرکب از عناصرى متعدد و مشترک است که عمرى معین، و محدود دارد، یکى کمتر و یکى بیشتر.
این معنا در صورتى است که مقصود از رتق آسمان‌ها و زمین یکى بودن همه، و نبودن امتیاز میان ابعاض و اجزاى آن باشد، که قهرا مراد از فتق هم جداسازى، و متمایز کردن اجزای آن خواهد بود.
اما اگر مراد از رتق آنها این باشد که زمین از آسمان، و آسمان از زمین، جدا نبود تا چیزى از آسمان به زمین فرود آید، و یا چیزى از زمین بیرون شود، آن وقت معناى آیه شریفه این می‌‏شود که آسمان رتق بود، یعنى بارانى از آن به زمین نمی‌‏بارید، پس ما آسمان را فتق کردیم، و از آن پس، باران‌ها به سوى زمین باریدن گرفت، و زمین هم رتق بود، یعنى چیزى از آن نمی‌‏رویید، پس ما آن‌را فتق کردیم، و در نتیجه روییدن آغاز کرد، و با این آیت خود، برهان خود را تمام کردیم. در این صورت دیگر آیه شریفه با آن معنایى که علم امروز اثباتش می‌‏کند ارتباطى ندارد.
و چه بسا جمله‌ی «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» که در ادامه آیه مورد بحث قرار دارد، این معناى دوم را تأیید کند.
منتها در این صورت برهان آیه‌ی شریفه مختص مسئله‌ی باریدن آسمان، و روییدن زمین می‌‏شود، و نظرى به سایر حوادث ندارد، بر خلاف معناى اول که برهان آیه بر آن معنا شامل همه‌ی حوادث می‌‏شود.
بنابر این، منظور از به هم پیوستگى آسمان این است که در آغاز بارانى نمی‌‏بارید، و به هم پیوستگى زمین این است که در آن زمان گیاهى نمی‌‏رویید؛ اما خدا این هر دو را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویانید.
لذا با توجه به این معنا، این در هر عصر و زمانى مشاهده می‌‌‏شود که خداوند باران را از طرف بالا فرستاد چنانچه می‌‏فرماید:
 «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً». و از زمین گیاه و نباتات را رویانید: «لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً وَ نُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِیَّ کَثِیراً»
بی‌گمان این معنا چیزى است که با چشم قابل مشاهده است که چگونه از آسمان باران می‌بارد، و زمین‌ها شکافته می‌‏شوند و گیاهان می‌‏رویند. و این با جمله‌ی «أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ (آیا کسانى که کافر شدند ندیدند) همخوان است، و با جمله‌ی «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ»، نیز هماهنگى دارد.
البته، اگر منظور از رتق و فتق را به معنای جداشدن آسمان و زمین هم معنا کنیم، این اشکال وارد نمی‌شود که کدام انسانی خلقت کائنات را دیده که خداوند از کافران انتظار دارد آن‌را دیده باشند؛ چرا که رؤیت و مشاهده گاهى به معناى علم می‌‏آید، یعنی آگاهی و خبر داشتن، چنان‌که بسیاری از مفسران گفته‌اند. و گاه دیدن با چشم دل است. و معنایش این است که آیا از عالمان خود نپرسیدند، یا کتاب‌های پیامبران خود را مطالعه نکردند و یا از طریق وحی نشنیدند؟! 
گذشته از همه‌ی اینها مخاطب قرآن کریم، تنها کافران زمان نزول نبوده، بلکه تمام کافران تا روز قیامت می‌توانند مخاطب آیه باشند؛ از این‌رو ممکن است بسیاری از آیات را در آینده علم و تکنولوژی کشف کند و این آیات، حجتی برای آنان باشد.
و شاید بطن اول آیه که همان «بارش باران و روییدن گیاه» باشد ویژه مخاطبان آن روز بوده و «گسترش همیشگی کائنات» که امروزه اثبات شده است، از بطون بعدی آیه باشد که برای مخاطب کنونی قابل درک است.

وبگاه جهانی سلام

اسطوره سازی به وسیله هولوکاست و اشغال امریکا - قسمت پایانی

یکی دیگر از رهبران مافیای آمریکا، ویلیام ساموئل رزنبرگ معروف به “بیلی رُز” است که او نیز، مانند لانسکی و لوچیانو و زیگل و... یهودی بود.
بیلی رز از وابستگان برنارد باروخ یهودی، رئیس کمیته صنایع جنگی دولت آمریکا، بود و تمام کارهایش را در مشاوره با باروخ انجام می‌داد.
بیلی رز از سال ١٩٢۴ شبکه بسیار گسترده‌ای از فاحشه‌خانه‌ها و کلوپ‌های شبانه (نایت کلاب) تأسیس کرد. وی در دهه‌های ١٩٣٠ و ١٩۴٠ به نمایش “شو” نیز اشتغال داشت و یکی از “شو”های او فقط طی یک هفته ١٠٠هزار دلار آن زمان فروش کرد. بیلی رز از این طریق به یکی از میلیاردرهای آمریکا بدل شد.
او، در کنار لرد ساسون و برونفمن‌های کانادا و دیگران، یکی از رهبران اصلی سندیکای جهانی تجارت مواد مخدر بود.
بیلی رز در سوئیس بانکی تأسیس کرد به‌نام “بانک بین‌المللی اعتباری” و از این طریق پول‌های حاصل از فروش مواد مخدر را جابجا می‌کرد و عملیات مالی خود را سامان می‌داد.
بیلی رز در سال ١٩۶۵ سفری به اسرائیل کرد و کلکسیون مجسمه‌های فلزی خود را، که بیش از یک میلیون دلار ارزش داشت، به این دولت اهدا نمود و به بن گوریون، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، گفت: «این مجسمه‌ها را ذوب کنید و برای جنگ با اعراب با آن فشنگ بسازید!»
اسطوره مهم صهیونیستی، یعنی هولوکاست، موج مهاجرت فوق را تکمیل کرد.
این موج مهاجرت که با جنگ دوم جهانی تکمیل شد، واقعاً به‌معنای اشغال کشور آمریکا بود. در همه عرصه‌های مهم جامعه آمریکا همین وضع ایجاد شد.
مثلاً، هالیوود بر بنیاد همین موج و به‌وسیله یهودیان ایجاد شد. تمامی کمپانی‌های اصلی تولید فیلم هالیوود، مانند پارامونت، مترو گلدوین مایر، یونایتد آرتیست، فوکس قرن بیستم، برادران وارنر و...، که بزرگترین تأثیرات را در شکل‌گیری فرهنگ معاصر جهان داشته‌اند، به‌وسیله یهودیان ایجاد شدند و به یهودیان تعلق دارند.
بسیاری از کارگردان‌های برجسته هالیوود نیز یهودی‌اند و از نسل همان یهودیان مهاجر. مثلاً، پدر سام اشپیگل، از دوستان تئودور هرتزل بود و خود او مدتی به علت عضویت در شبکه مافیای روتشتین زندانی شد. اشپیگل تولیدکننده فیلم‌های معروفی مثل “پل رودخانه کوای” و “لورنس عربستان” و “ملکه آفریقایی” است.
یا ساموئل گلدوین، یکی از دو بنیانگذار کمپانی مترو گلدوین مایر، از خویشاوندان مه‌یر لانسکی تبهکار بو
د.

وبگاه جهانی سلام

اسطوره سازی به وسیله هولوکاست و اشغال امریکا - قسمت دوم

بنابراین، سازمانی که به‌نام مافیای‌آمریکا معروف شده، برخلاف تبلیغات هالیوود که فقط گانگسترهای ایتالیایی را نمایش می‌دهد (مانند فیلم پدرخوانده)، از بدو تأسیس ابزار الیگارشی یهودی بوده و هست.
در تاریخ‌نگاری آمریکا، آرنولد روتشتین را به‌عنوان “بنیانگذار تبهکاری سازمان‌یافته” در این کشور معرفی می‌کنند.
گانگسترهای معروفی مانند واکسی گوردون، جک دیاموند، فرانک کوستلو، مه‌یر لانسکی، لکی لوچیانو، بنجامین زیگل، جانی توریو و... نوچه‌ها و دست‌پرورده‌های روتشتین بودند و او در مطبوعات آمریکا به “سلطان دنیای پنهان” شهرت داشت.
از مه‌یر لانسکی، شاگرد و جانشین روتشتین نیز به‌عنوان رهبر “شبکه جرم و جنایت سازمان‌یافته” در آمریکا یاد می‌شود.
او شبکهٔ بسیار وسیعی از قمارخانه‌ها و فاحشه‌خانه‌ها را در کوبای قبل از کاسترو، باهاماس و ایالات متحده در اختیار داشت. او در تمامی عملیات جنایی قابل تصور، از سرقت مسلحانه و فروش مواد مخدر و قمار و فحشای سازمان‌یافته تا سرقت کودکان و باج‌گیری و تجاوز به عنف و...، دست داشت و به قتل بسیاری از سران باندهای خودسر و مستقل تبهکار در نیویورک و نیوجرسی دست زد.
جالب است بدانید که در سال ١٩٧٠ دولت آمریکا برای دستگیری لانسکی اقدام کرد. لانسکی به اسرائیل فرار کرد و پس از ٢سال جنگ حقوقی با دولت آمریکا سرانجام به این کشور بازگشت، محاکمه و تبرئه شد!!

وبگاه جهانی سلام

اسطوره سازی به وسیله هولوکاست و اشغال امریکا - قسمت اول

تا اواخر قرن ١٩، یهودیان در آمریکای شمالی از نظر جمعیت بسیار اندک بودند و لذا الیگارشی‌یهودی به حضور یک جمعیت انبوه یهودی نیاز داشت تا بتواند اقتدار سیاسی خود را تثبیت و تکمیل کند.
نتیجه این بود که در آستانه جنگ دوم جهانی، شهر نیویورک با ١.۵ میلیون نفر سکنه یهودی به بزرگترین و متراکم‌ترین مرکز یهودیان جهان تبدیل شد.
در این زمان در شیکاگو ٣۵٠هزار نفر، در فیلادلفیا ١٧۵هزار نفر و در لندن ١۵٠هزار نفر یهودی استقرار یافته بودند.
حضور این جمعیت انبوه و بسیار ثروتمند به‌سرعت چهره فرهنگی و اجتماعی جامعه آمریکا را تغییر داد.
یهودیان به‌همراه خود حرفه‌های سنّتی خویش را نیز از روسیه و شرق اروپا به “دنیای جدید” منتقل کردند، از جمله ایجاد شبکهٔ گستردهٔ تجارت مشروبات الکلی
یهودیان مهاجر اروپای شرقی بنیانگذاران تجارت مشروبات الکلی در آمریکا هستند و این تجارت چنان اوجی گرفت و حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه آمریکا را به خطر انداخت که در سال ١٩٣٣ دولت آمریکا فروش مشروبات الکلی را ممنوع کرد!
یک نمونه معروف، ساموئل برونفمن یهودی است که در کانادا سکونت داشت و بزرگترین تولیدکننده مشروبات الکلی و مواد مخدر برای بازار ایالات متحده آمریکا به‌شمار می‌رفت.
او برای توزیع کالاهای خود شبکه مخوفی در آمریکا ایجاد کرد که آرنولد‌روتشتین یهودی آن را اداره می‌کرد و بعداً مه‌یر لانسکی یهودی ریاست این شبکه را به‌دست گرفت.
کمپانی برونفمن، که سیگرام نام دارد، هنوز نیز فعال است و فروش سالیانه آن فقط از طریق مشروبات الکلی بیش از یک میلیارد دلار است.
خانواده برونفمن مالک کمپانی نفتی تکزاس – پاسیفیک نیز هستند که از بزرگترین کمپانی‌های نفتی ایالات متحده است.
مجتمع مطبوعاتی دوپونت کانادا نیز متعلق به برونفمن‌ها است.

وبگاه جهانی سلام

امام علی(ع) فرمود: «در شکم مادرت نه خواسته‌ای را می‌توانستی پاسخ دهی، و نه صدایی را می‌شنیدی»! آیا این سخن با دانش امروز که معتقد است جنین در شکم مادرش نیز می‌شنود، ناهمخوان نیست؟!

همان‌گونه که در پرسش آمده است، امام علی (ع) فرمود: «و آن‌گاه که در شکم مادرت حرکت می‌کردی، نه دعوتی را می‌توانستی پاسخ دهی، و نه صدایی را می‌شنیدی».

آنچه از این روایت برداشت می‌شود، این است که انسان ها در نخستین مرحله‌ی زندگی دنیایی، یعنی در حالت جنینی به گونه‌ای ضعیف هستند که نمی‌توانند هیچ فعالیت قابل توجهی انجام دهند، حتی قدرت شنوایی هم ندارند. در مراحل بعدی نیز، شنوایی آنها آن قدر ضعیف است که در عمل هیچ واکنش محسوسی از خود نشان نمی‌دهند. بنابراین، اگر از نظر علمی ثابت شود که جنین بعد از مدتی قادر است برخی صداهای خارج به ویژه صدای مادرش را تا حدودی بشنود و اندک واکنش‌هایی نیز داشته باشد، منافاتی با این روایت ندارد.

به عبارت دیگر، مقصود این روایت آن است که انسان در حالت جنینی و در شکم مادر نمی‌تواند رفتارها و واکنش‌هایی را از خود نشان دهد که بعد از تولد، آنها را به سادگی انجام می‌دهد و این واضح است که شنوایی و بینایی جنینی به هیچ وجه قابل مقایسه با بعد از تولد نیست، و حتی ثابت شده است که یک نوزاد در روزهای نخست بعد از تولد هم جز تصاویری مبهم، قابلیت دیدن را ندارد.

وبگاه جهانی سلام

با توجه به این‌که همه چیز تجلی خدا است و همه چیز از ظهور اسمای الهی است، آیا ظهور و بروز افراد شرور و گناه‌کار هم تجلی خدا خواهد بود؟

هستی‌شناسی و جهان‌بینی عرفانی بر اساس نظام تجلی و ظهور است؛ یعنی بر اساس علم عرفان، هستی منحصر در ذات متعالی خداوند است؛ ماسوی الله نمود و ظهور و تجلی او هستند؛ و وحدت وجود در عرفان نیز بر اساس تجلی و ظهور تبیین می‌شود.
اما این پرسش که بر اساس «نظام تجلی» و طبق قاعده‌ی «اتحاد ظاهر و مظهر»، تمام موجودات‌، مظهر تجلیات خدای متعال هستند، پس چگونه شرور و ناملایمات و جنایات و حوادث دل‌خراشی که توسط موجودات شرور و پلیدی مانند انسان های ستم کار و شیاطین به چشم می‌خورد را می‌توان به خدا نسبت داد؟ و از آن‌جا که طبق نظام عرفانی، هر موجودی مظهری از اسمای الهی می‌باشد، این‌گونه موجودات، مظهر کدام اسم از اسماء الهی هستند؟
در پاسخ باید گفت: وجود شیاطین و موجودات شرور، لازمه‌ی نظام احسن و پدیدآمدن موجودات دارای اختیار است؛ خلقت جهان ماده و موجودات دارای آزادی و اختیار، بدون فراهم نمودن زمینه‌ انتخاب شرارت و پلیدی برای آنان، لغو و بی‌معنا است.
به بیان دیگر، خلقت جهان طبیعت، تکمیل‌کننده‌ی نظام آفرینش است و بدون آن نظام خلقت ناقص است؛ از آن‌سو لازمه‌ی وجود جهان طبیعت، پدید آمدن تضاد و تزاحم است که از آن تعبیر به شرّ می‌کنیم؛ بنابر این شرور در این عالم قابل تفکیک از خیرات نیستند. خیر محض شدنِ این عالم با نفی حرکت و نفی مادی بودن آن میسر است، که در این صورت، مستلزم نفی خیر کثیر است که خود، شر کثیر است.
بر این اساس، عارفان اسمای خداوند را به دو قسم اسمای جمالی(رحمتی و لطفی) و جلالی(قهری) تقسیم می‌کنند و موجودات نیک‌نهاد و خوش‌ذات و نیک‌گوهر را مظهر اسمای جمالی و موجودات خبیث و پلید و شریر و مفسد را مظهر برخی اسمای جلالی مانند اسم «مُضِلّ» می‌‌دانند.
نتیجه این‌که در یک نگاه کلی به نظام هستی، اصلا شری وجود ندارد و همه چیز نیکو است؛ زیرا، اسم‌های خداوند همه نیکو هستند؛ در نتیجه، ظهور آنها جایی برای شر و بدی باقی نمی‌گذارد؛ زیرا همه اسمای الهی از اسم «الرحمن» نشأت می‌گیرند.
ابن عربی در این‌باره می‌گوید: بدیع‌تر از این عالم امکان ندارد؛ زیرا این عالم بر صورت رحمان آفریده شده است. صورت رحمان یعنی اسماء و صفاتی که از این اسم منشعب می‌گردند؛ پس تمام عالم محل دولت اسم رحمن است.
تمام موجودات و مظاهر که بالقوه و بالفعل ظهور می‌یابند جز توسط اسم الرحمن نیست. به عبارت دیگر، آنچه از علوم و حقایق و کمالات و نقائص به موجودات داده شده، جز از طریق اسم الرحمن نیست. و خداوند از این جهت، خیر محض است.
از طرفی، موجودات هر یک به موازات اسمی از اسمای خداوند بوده و تقابل و تخاصم میان اسمای الهی، تقابلی مثبت در جهت برقراری نظام احسن است.
پس ضروری است شرارت و پلیدی برخی موجودات به گونه‌ی دیگری تبیین شود؛ بدین‌گونه که خداوند اگرچه صاحب اسمای جلالی است ولی همان‌طور که خود در وصف خویش، رحمتش را غالب بر غضبش معرفی کرده است، در قالب اراده‌ی تشریعی، از موجودات مختار خویش نیز خواسته تا خود را ظرف برای اسم «مضل» - به عنوان مثال- قرار ندهند ولی برخی، با سوء اختیار خویش چنین می‌کنند و تقابل مثبتی که در میان اسماء برقرار بود را در ساحت مظاهر، این‌چنین نازیبا جلوه می‌دهند.
در اصل، رحمت خداوند شامل حال موجودات پلید و شرور نیز شده است، ولی آنان با سوء اختیار، این رحمت را به تصویری نازیبا و ناملایم تبدیل ساخته‌اند

وبگاه جهانی سلام