خدا انسان را به جهنّم نمیبرد. خدا عالم است: « در علم خدا فلانی مختار است تا به جهنّم رود یا به بهشت یا به فوق بهشت برود.انسان مخلوقی مختار است. انسان مختار است و اگر خواست می تواند به بهشت برود.
خدا کسی را مجبورنمینماید به جهنّم برود.
حقیقت وجودی ما ــ نه بدن مادّی ما یا روح ما ــ قبل از تنزّل به عالم مادّه ، در عالم مثال (ملکوت) حضور داشت ؛ و قبل از آن در عالم عقول (جبروت ) حاضر بود ؛ و قبل از آن در مشیّت الهی (وجود منبسط) ، موجود و ساری در کلّ هستی بودیم؛ سابق بر آن در عرش و مرتبه علم الهی بودیم. تمام موجودات ظهور اراده خداوند متعال می باشند.
اگر گفته شده هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال است ، مقصود رسیدن به مقام خلیفةاللهی است. مقامی که انسان گذشته از اهل بهشت بودن بلکه بهشت آفرین می شود.
موجودی از عدم و نیستی خلق نمیشود و شیء موجود نیز قابل معدوم شدن نیست.
انسان زمانی نبود و اکنون هست. ـ نوعی معدومیّت در زمان است. ـ یک مثال مشهورغیر واقعی برای نزدیک شدن ذهن به موضوع خلقت انسان: آدمی صور خیالی خود را از کنه اراده اش به صحنه ی ذهن می آورد و آنگاه آنها را به کنه اراده باز می گرداند و باز دوباره می تواند آنها را ظاهر سازد.
بسیاری از مردم خیال می کنند رنج، بیماری، غم، عذاب، درد، نقص، فقر و امثال این امور، حقیقتاً وجود دارند؛ غافل از آنکه اینها امور عدمی اند. سلامتی امر وجودی است و بیماری نبود سلامتی است. شادی امر وجودی است، غم نبود شادی است. اگر عدم خوب است، پس برای چه از این نبودها ناله می کنید. چشم داشتن امر وجودی است و کوری عدم چشم است. اگر عدم خوب است، پس چشم خود را درآورید. اگر طالب عدم هستید، چرا ازعذاب ناله می کنید؛ عذاب همان نبود راحتی است. مانند آنکه خیال نموده ایم سایه یک امر حقیقی است. از درازی و کوتاهی آن سخن می گوییم. بحث می کنیم که آیا علّت سایه من، خود من هستم یا آفتاب است؟ در حالی که سایه همان عدم نور است، عدم، کوتاه و بلند ندارد و علّت نمی خواهد.
شیطان امور عدمی و سرابها را برای ما وجود جلوه می دهد.
همگان طالب وجودند ، لکن عدّه ای سراب را آب پنداشته و به دنبال سرابند و گروهی حقیقت آب را جستجو کرده و به آن می رسند. بدان و بدان و بدان که هر خواستنی محتاج معرفت است و تا چیزی را تصوّرننماییم، خواستن آن محال و عدم محض است. قابل فرض و تصوّر نیست کجا رسد که کسی بتواند آن را طلب نماید. عدم خواهی خیالی است واهی که شیطان رجیم القاء می کند تا انسان را به همان دام پوچی که خود افتاده است گرفتار نماید. خود قسم خورده که وجود را عدم و عدم را وجود جلوه خواهد داد و آدمیان را اینگونه خواهد فریفت.
برخی با شگفتی تاب عدم سلامتی و نقص عضو و نقص مال را ندارند. از کوچکترین عدمها به ناله می افتند ولی در زبان طالب عدم بزرگتر هستند. اینها در حقیقت طالب عدم نیستند؛ بلکه طالب آنند که از این غمها و رنجها و نقصها رها شوند؛ و خیال می کنند که درمانشان در عدم محض شدن است؛ و نمی دانند که عدم محض، جهنّم محض است.
خدای خالق ِ رازق ، نعمت بی مانند اختیار را به ما مرحمت نمود. راه هدایت و رستگاری را نشان داد. با خلقت و برخورداری از امکانات، برای مخلوقین در این دنیا فرصت مجددی در اختیارشان نهاد.
براساس آیات و روایات اگر آدمى، در مجموع رو به خدا داشته و خداخواه و مؤمن باشد؛ ولى در اینجا خود را از آلودگى ها و تعلّقات پاک نسازد، در قیامت با عذاب ها و فشارها رو به رو بوده و مدتى گرفتار جهنم خود ساخته قرار خواهد گرفت. بدین عذاب ها تطهیر شده و به عالم نور قدم بگذارد.
یک دسته افرادی هستند که باید از حساب و عذاب و جهنم موقت بگذرند تا پس از تطهیر و تسویه در عالم قیامت، به خدا برسند. بنابراین عده اى مستقیم، وارد بهشت و بهشت ها مى شوند و هرگز از آن خارج نمى شوند؛ عده اى پس از گذر از مواقف - از جمله جهنم موقت - وارد بهشت مى گردند. در نتیجه اختیار و بهرمندی از تکامل تقدیر اوست. نمیتوان شخصی را با علم به استفاده نا مناسب از بخشش و منفعتی؛ آنهم نعمتی مانند اختیار یا تکامل محرو م نمود.