International Web Of Salam (Islamic Republic of Iran)

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت پایانی

صهیونیست‌های کلاسیک و برجسته در رأس بنیاد راکفلر:
حرکت شانه‌به‌شانه یهودیانِ شناخته شده با این بنیاد نیز قابل توجه است؛ همواره صهیونیست‌های شاخص و شناخته‌شده بین‌المللی مسئولیت رده‌های بالای این بنیاد (از جمله مدیریت‌عامل، عضویت و ریاست هیئت مدیره و مسئولیت در هیئت امنا) را برعهده داشته و دارند. در ادامه به سه نفر از این افراد اشاره می‌شود:
۱- هنری کیسینجر :
یکی از این یهودیان شناخته شده، هنری کیسینجر است. این فرد، قطعاً یهودی است و نماد صهیونیست‌های آمریکایی به‌شمار می‌رود. وزن فردی او (جدای از نهادها و تشکیلات یهود) چنان بالاست که در کنار نهادهای شناخته‌شده بین‌المللی، عضوِ حقیقیِ کنفرانس «بیلدربرگ» است. ویکی‌پدیا کیسینجر را یهودی آلمانی‌تبار معرفی‌ می‌کند و می‌نویسد:
«کیسینجر، در سال 1923 در دوران جمهوری وایمار، در بایرن آلمان در خانواده یهودی آلمانی‌تبار متولد شد.»
سپس در خصوص ارتباط کیسینجر و راکفلر ادامه می‌دهد:
«ارتباط او با برادران راکفلر تا آنجا تنگاتنگ شد که کیسینجر به هیئت امنای بنیاد برادران راکفلر دعوت شد.»
اما کیسینجر تنها صهیونیست کلاسیک در جمع راکفلرها نبوده و نیست.
۲-جودیت رودین:
مدیرعامل بنیاد راکفلر طی دوازده سال (2005-2017) خانم جودیت رودین بوده است. جودیت (= جهودیت: نام یهودی) 73 ساله در سال 2005 به بنیاد راکفلر پیوست. وی که در فیلادلفیا در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمده، مدارج ترقی را یکی پس از دیگری تا مدیرعاملی بنیاد راکفلر طی کرد.
۳-ژاکوب هرار:
در نمونه‌ای دیگر می‌توان از ژاکوب (یعقوب) جورج هرار به‌عنوان مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره سابق راکفلر نام برد. سایت راکفلر درباره او ‌نوشت:
«ژاکوب هرار به‌سرعت سلسله مراتب موفقیت را در این بنیاد طی کرد. هرار در سال 1951 به سمت معاون بخش کشاورزی، در سال 1955 به سمت مسئول این بخش، در سال 1959 به‌عنوان معاون مدیرعامل و در سال 1961 به سمت «امین» و مدیرعامل بنیاد راکفلر برگزیده شد و تا سال 1972 در این سمت باقی ماند. او پس از بازنشستگی در خلال سال‌های 1973 تا 1979 ریاست شورای حکومتی راکفلر را بر عهده داشت.»
به این ترتیب گرچه دین خاندان راکفلر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ اما روشن است که این خانواده و تشکیلاتشان، با فرقه‌های آخرالزمانی و همچنین یهودیان و صهیونیست‌های برجسته، ارتباطی وثیق دارند.

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت چهارم

همکاری راکفلرها در تشکیل اسرائیل:
ویلیام بلاکستون، ثروتمند و بشارت‌دهنده اِوانجلیست از مهم‌ترین شخصیت‌های مسیحی-صهیونیستی آمریکاست که این جنبش را تأسیس کردند. وی از کودکی شیفته خواندن عهد قدیم و پیگیری پیشگویی‌هایی بود که در این کتاب درباره ظهور مسیح ذکر شده بود.
او که با سرمایه‌گذاری در زمینه ساخت‌وساز، ثروت هنگفتی به‌دست آورده بود، اعتقاد داشت این ثروت بی‌جهت به او داده نشده! در همین راستا وی برای فراهم ساختن زمینه‌های ظهور مسیح، رهبری جنبشی که هدف آن بازگرداندن یهود به فلسطین قبل از ظهور مسیح بود را، عهده‌دار شد.
بلاکستون کتاب «یسوع می‌آید» را در سال ١٨٧٨م منتشر کرد که تأثیر بسیار زیادی بر پروتستانیسم انجیلی آمریکا گذاشت. این کتاب «آرمان‌گرایی صهیونیستی» را در چارچوب اعتقاد به «عصر هزاره خوشبختی» منعکس می‌کرد.
این کتاب توانست توجه رهبران و روحانیون مسیحی را به بازگشت مسیح جلب کند. در میان این افراد روحانیون پروتستان، کاتولیک، سرمایه‌داران و سیاستمدارانی از قبیل جان راکفلر،  ویلیام راکفلر و... به‌چشم می‌خوردند.
در سال ١٨٩١، بلاکستون درخواستی برای «بنیامین هاریسون»، رئیس‌جمهور آمریکا نوشت و در آن از او خواست، جهت بازگرداندن یهودیان به فلسطین وارد عمل شود. او این درخواست را به امضای ۴١٣ تن از شخصیت‌های برجسته مسیحی آمریکا رساند. در میان این افراد، امضای بزرگ خاندان راکفلر در آن زمان، یعنی جان راکفلر نیز دیده می‌شد! 

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت سوم

آیا خاندان راکفلر یهودی هستند؟
گرچه یهودی‌بودنِ خانواده‌راکفلر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، اما همبستگی عمیق آنان با یهودیانِ برجسته و کنش‌های هماهنگ‌شان با شبکه یهود قطعی است
پیوند وثیق این خانواده با محافل اوانجلیستی، کابالیستی، ایلومیناتی و سایر فرقه‌های آخرالزمانی، شناخت کیش مذهبی این خاندان را در درجات بعدیِ اهمیت قرار می‌دهد.
دیوید راکفلر در کتاب خاطراتش تصریح می‌کند: «توصیف من و خانواده‌ام این است که ما به‌عنوان «انترناسیونالیست»، هم‌داستان عده‌ای دیگر در جهان، برای ساخت یک جهان با ساختار یکپارچه‌تر سیاسی و اقتصادی هستیم. اگر اتهام ما این است، من ایستاده‌ام و به آن افتخار می‌کنم»!
همچنین دیوید راکفلر در خلال صحبتی در نشست بیلدربرگ می‌گوید:
«واشنگتن پست، نیویورک تایمز، مجله تایم و دیگر نشریات بزرگ که مدیران آنها در تمام ۴٠ سال گذشته در جلسات ما حضور داشتند، مورد احترام هستند. این برای ما غیرممکن می‌نمود که نقشه خود را برای جهان، بدون روشنگری این مجلات پیش ببریم. اما اکنون جهان برای یک دولت‌جهانی آماده‌تر است؛ حاکمیتی فراملی متشکل از نخبگان و بانکداران جهان قطعاً از حکومت‌های ملیِ تجربه‌شده در قرن‌های گذشته بهتر است»!

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت دوم

ثروت عظیم خاندان راکفلر نفوذ آنها را در آمریکا گسترش داد. بسیاری از شخصیت‌های آمریکایی که از دهه ١٩٣٠ تاکنون به پست‌های کلیدی رسیده‌اند، در این بنیاد یا سازمان‌های تابعه آن فعالیت داشته یا از کمک‌های آن استفاده کرده‌اند. در بین سیاسیون، مشهور است که بنیاد راکفلر رختکن مسئولین کاخ سفید برای ورود به عرصه قدرت است!
این بنیاد دارای بخش‌های مطالعاتی پیشرفته در زمینه مطالعات استراتژیک، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رسانه است. این بخش‌ها در زمینه شناخت چالش‌های آمریکا و تدوین راهبردها و سیاست‌های جهانی این کشور فعالیت می‌کنند.
جالب این‌که «ستاد سازمان ملل متحد» موقوفه خانواده راکفلر است! ساختمان سازمان در نیویورک در کنار «ایست ریور» بنا شد. زمین این ملک را «جان دی راکفلر جونیور» به‌قیمت ٨.۵ میلیون دلار خرید و پس از احداث بنا توسط فرزندش نلسون راکفلر آن را به سازمان‌ ملل متحد اهدا کرد.
این سطح از قدرت، تصمیمات سازمان ملل را به‌کلی تحت‌تأثیر منویات این بنیاد قرار داد. به‌عنوان نمونه: در دی‌ماه ١٣٩۵، پس از تصویب تنها قطعنامه شورای امنیت سازمان‌ ملل علیه اسرائیل درخصوص محدودیت شهرک‌سازی، بنیاد راکفلر به‌خاطر این مصوبه، کمک‌های مالی خود به این نهاد بین‌المللی را محدود کرد!
در این زمینه مثال‌های فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد حاتم‌بخشی این بنیاد، بی‌دلیل نبوده و استیلای این خانواده بر سازمان‌ملل و نهادهای تابع آن را کاملاً تضمین کرده است.

وبگاه جهانی سلام

خاندان راکفلر؛ بانکداران آخرالزمانی - قسمت اوّل

سابقه حضور خاندان راکفلر (با نفوذ ترین خاندان یهودی) در آمریکا به نیمهٔ قرن هجدهم میلادی می‌رسد، هنگامی که در زمان «ویلیام راکفلر» از آلمان به آمریکا نقل مکان کردند.
بنیان‌گذار ثروت این خانواده را دو برادر، به نام‌های جان دیویس راکفلر و ویلیام اوری راکفلر می‌دانند.
جان دیویس راکفلر تنها ١٧ سال پس از تأسیس غول نفتی استاندارد اویل به‌عنوان اولین شرکت نفتی چندملیتی آمریکایی در سال ١٨۶٢، کنترل ٩٠ درصد پالایش نفت ایالات متحده آمریکا را به‌دست گرفت.
در سپتامبر ١٩١۶، وی اولین آمریکایی بود که دارایی‌اش از یک میلیارد دلار فراتر رفت.
همچنین مجله معتبر فوربز او را با دارایی به ارزش ٣۴٠ میلیارد دلار در سال ١٩٣٧ ثروتمندترین فرد تاریخ معرفی کرد.

وبگاه جهانی سلام

پیامبر اسلام(ص) برای افرادی مانند ابوسفیان از بیت المال هزینه می‌کردند، تا آنان جذب اسلام شوند؛ پس چرا حضرت علی(ع) مشابه چنین رفتاری را در مورد افرادی مانند معاویه انجام نداد؟!

در گزارش‌های تاریخی آمده است، پیامبر اسلام(ص) پس از تسلیم‌شدن و اسلام آوردن ابوسفیان که سرکرده مشرکان مکه بود، بخشی از غنائم جنگ حنین را به عنوان «مؤلفة قلوبهم» به وی، یا کسانی که تلاش برای جذب آنان وجود داشت بخشید.
اما در پاسخ به این‌که چرا امام علی(ع) در برخورد با مخالفانش چنین رفتاری را پیش نگرفت، باید به چند نکته اشاره کرد:
بخشیدن قسمتی از غنائم به ابوسفیان، موقعیت ویژه‌ای را برای او فراهم نمی‌نمود، و حتی بر اساس برخی گزارش‌ها که می گوید پیامبر(ص) مسئولیت حکمرانی نجران را نیز به وی داده بود، با فرض پذیرش، باز هم ابوسفیان را به عنوان یک عنصر مهم و تأثیرگذار در جامعه اسلامی مطرح نمی‌کرد؛ زیرا منطقه‌ی نجران منطقه‌ای دور افتاده بود و از مناطق مهم و تأثیرگذار در قلمروی حکومت اسلامی نبود.
ابوسفیان در موقعیت ضعف و شکست کامل سیاسی- اجتماعی و تسلیم مطلق در برابر پیامبر(ص) قرار داشت؛ و بر اساس شواهد، دست کم به ظاهر از کردارهای گذشته‌ی خود پشیمان شد و در صدد اصلاح و جبران آن بود. بنابراین، بخشش مقداری از اموال و واگذاری یک مسئولیت پایین حکومتی نه تنها ضرری برای حکومت اسلامی ایجاد نمی‌کرد؛ بلکه دارای فواید متعددی از جمله تشویق مشرکان در دیگر مناطق به پیوستن به مسلمانان بود.
اما مخالفان امام علی(ع) این‌گونه و در شرایط افرادی مانند ابوسفیان نبودند؛
زیرا اولا: خواهان مسؤلیت‌های مهم حکومتی؛ مانند استانداری مناطق مهم و دارای امکانات گسترده نظامی، مالی و سیاسی بودند،
ثانیاً: به جهت برخورداری از مسئولیت‌های مهم در دوران خلفای قبلی برای خود جای پای محکمی درست کرده بودند و هر یک از آنها خود را طلب‌کار و سهام‌دار حکومت اسلامی می‌دانستند، و به نوعی خواهان اختیار تام و نوعی خودمختاری بودند و هیچ‌ علامتی که نشانگر پشیمانی از کردار گذشته در گفتار و رفتارشان مشاهده نمی‌شد و دست کم به ظاهر خود را تسلیم هر تصمیمی که امام علی(ع) می‌گرفت، نشان نمی‌دادند.
سند این مطلب علاوه بر منابع تاریخی، سخنان امام علی(ع) در پاسخ کسانی است که به حضرتشان سفارش می‌کردند تا پست‌هایی را به این افراد واگذار نماید که ایشان فرمود: «من گمراهان را پشتیبان و بازوی خود قرار نمی‌دهم». این سخن امام علی(ع) بدین معنا است که حکومت عدل نمی‌تواند از ابتدا بر پایه‌ی ظلم و با تکیه بر ظالمان بنا شود.
بدیهی است مانند رفتاری که ابوسفیان بعد از فتح مکه از خود نشان داد، اگر این افراد نیز خود را حتی به ظاهر تسلیم تصمیمات امام(ع) اعلام می‌کردند، این امکان وجود داشت که حضرتشان نیز از آنان در برخی پست‌ها بهره‌ گیرد.

وبگاه جهانی سلام

از شهر مرموز کابالائیست‌ های یهود (پیروان عرفان یهودی و احضار ارواح شیطانی) چه میدانید؟

صَفَد (در عبری: צפת) نام شهری در استان شمالی فلسطین اشغالی است که بر قله‌ی کوه واقع شده و از فراز آن منظره زیبای دریاچه طبریه دیده می‌شود.
صفد یکی از چهار شهر مقدس یهود محسوب می‌شود و در کنار شهرهای اورشلیم (قدس)، حبرون (الخلیل) و طبریه، محل سکونت بسیاری از دانشمندان مذهبی یهودی بوده است.
قبرستان کهن صفد یکی از قدیمی‌ترین قبرستان‌ها در فلسطین اشغالی است و در آن برخی از کابالیست‌های معروف یهودی به خاک سپرده شده‌اند. هر ساله صدها هزار توریست و گردشگر از این مکان بازدید می‌کنند.
صفد مرکز آموزش کابالا (قبالا – قباله) یا عرفان یهودی است.
در قرن شانزدهم که صفد تحت تسلط امپراطوری عثمانی بود، کابالیست‌ها به این شهر سفر نمودند و از آن دوران تا کنون شهر صفد به‌عنوان پایتخت کابالای‌یهود می‌باشد.
کوه‌های مرتفع صفد محل مناسبی برای سلوک شیطانی کابالیست‌ها می‌باشد. هرساله بسیاری از کابالیست‌ها از سرتاسر جهان به صفد سفر کرده و بعضاً دوره‌های سیر و سلوکی (نظیر اربعینات) را در این شهر می‌گذرانند.

وبگاه جهانی سلام

آیا این سخن صحیح است که بگوییم: خدا در تمام مکان‌ها و زمان‌ها نیست؛ بلکه همراه با تمام مکان‌ها و زمان‌ها و همراه با تمام موجودات مکانی و زمانی است؟

مکان و زمان مخلوق و معلول خدا هستند و از ویژگی‌های موجودات مادی به شمار می‌آیند. از سوی دیگر، خداوند با همه‌ی موجودات از جمله با موجودات مادی که مکان و زمان دارند نیز هست. اما باید توجه داشت منظور از همراه بودن خداوند با موجودات در کنار آنها بودن به صورت موجودی مستقل و جدا از هم نیست؛ یعنی نباید آن‌را مانند در کنار هم قرار گرفتن موجودات مادی دانست؛ بلکه منظور این است که همه در تحقق و برپایی خود وابسته به خدا هستند و به اصطلاح فلسفی، خداوند «معیت قیومی» با تمام موجودات دارد که تحقق‌بخش موجودات و علت برپایی وجود آنها است.
بنابراین، خدا در مکان یا زمان نیست؛ یعنی نمی‌توان گفت: زمان و مکان، ظرف وجود خدا و تعیین کننده‌ی حد و حدود وجود خدا است، چنان‌که برای موجودات مادی، زمان و مکان، ظرف تحقق و تعیین کننده‌ی حد و حدود آنان می‌باشد؛ اما از آن‌سو خدا با هر مکان و با هر زمانی هست و نیز با هر موجود زمانی و مکانی نیز می‌باشد؛ زیرا این خداوند است که برپا دارنده همه‌ی موجودات بوده و همه‌ی موجودات، تجلی، آئینه، آیه و نشانه‌ی خداوند هستند.
بر این اساس، امام علی(ع) فرمود:
«خدا در اشیاء است؛ امّا نه به گونه‌ای که با آنها آمیخته و ممزوج باشد و خارج از آنها است، امّا نه به گونه‌ای که جدای از آنها باشد. فوق همه چیز است، ولی نه به فوقیت مکانی. جلوی هر چیز است ولی نگویند که او جلو است. او‏ داخل در اشیاء است، اما نه مانند داخل بودن چیزی در چیزی دیگر و خارج از اشیاء است؛ اما نه مانند خارج بودن چیزی از چیز دیگر...»

وبگاه جهانی سلام

خدازدایی توسط لشکریان شیطان؛ نگاهی به فیلم «جن‌گیری خدا» - قسمت سوم

ذکر این نکته بسیار مهم است که کمپانی تهیه‌کننده و توزیع‌کننده‌ی فیلم، «سابان فیلمز / صبان فیلمز» (Saban Films (SF)) وابسته به شرکت سرگرمی سابان (Saban Capital Group) است که به «حییم سابان» (Haim Saban) یهودی، یکی از بزرگ‌ترین لابی‌گران سیاسی رژیم اشغالگر اسرائیل در آمریکا تعلق دارد. حییم سابان که بزرگترین دغدغه‌ی خود را «محافظت از اسرائیل» می‌داند، «مرکز سابان برای سیاست‌گذاری خاورمیانه» (Saban Center for Middle East Policy) را جهت تهیه‌ی خوراک راهبردی برای سیاست خارجی آمریکا تاسیس کرده و رهبری می‌کند. این شهروند دوگانه‌ی اسرائیلی-آمریکایی که مثل ۹۹درصد سرمایه‌داران یهودی آمریکا در حوزه‌ی سرویس‌های مالی، ثروت خود را به دست آورده، یک شبکه از سرگرمی، مدیا، فیلم‌سازی، انیمیشن و مسابقات حرفه‌ای ورزشی ایجاد کرده که قدرت و نفوذ فوق‌العاده‌ای برایش فراهم کرده است.
در جریان فیلم یک یهودی متعصب (مثل سابان)، البته نه‌تنها مسیحیت و شخصِ مسیح را قبول ندارد و حضرت عیسی را صرفاً یک «یهودیِ مدعیِ مسیحایی» و «کذّاب» می‌داند، بلکه به فساد کشیدن جامعه مسیحی (جامعه میزبان) را، بر اساس دستورالعمل‌های صریح و آشکار تلمود، یک رسالت برای خود می‌داند. این‌که روح شیطانی، هر از چندی، به‌صورت عفریت بر پدر پیتر ظاهر می‌شود، کاملاً مبتنی بر چنین عقایدی است. یهودیان، عیسای ناصری را کافر به دین یهود و مستوجب لعن می‌دانند.
جمله‌ی کلیدی پدر مایکل در این فیلم: هرگز با او معامله نکن. اگر یک بار معامله کنی، همیشه در برابر تو برنده خواهد بود. جایی برای خدا و شیطان در یک بدن نیست!
غرور مقدسین و اهل تقوا، بزرگ‌ترین نقطه‌ی ضعف آنان در برابر شیطان است. حکایت شیخ صنعان و دختر ترسا و هفتاد سال عبادتی که بر باد رفت، در فرهنگ کهن ایرانی به‌خوبی این موضوع را نشان می‌دهد. «خدازدایی» هم به‌خوبی روی این نکته دست می‌گذارد و البته پازل غرور، با لذت «قدّیس» جلوه‌کردن در چشم عوام مردم، کامل می‌شود و راه را برای لغزش به‌سوی ابلیس می‌گشاید.
یکی از هولناک‌ترین سکانس‌های فیلم، صحنه‌ی «جن‌گیری معکوس» روح شریر و تسخیرشدگانِ او از پدر پیتر هستند و نام فیلم هم از همین‌جا می‌آید. آن‌ها به نام شیطان (نعوذ بالله) به خدا دستور می‌دهند از بدن کشیش خارج شود!!
فیلم اما با یک نکته‌ی تفسیرپذیر تمام می‌شود. طبق گفته‌های پدر مایکل، «بالبان»، روح شریر فیلم، از تباری اشرافی از شیاطین است که تحت امر مستقیم ابلیس قرار دارد و هدفش از تسخیر پدر پیتر، این است که او را برای نقشه‌هایش نیاز دارد. با توجه به تقدیر پیتر در انتهای فیلم، می‌شود این را پرسید که: چند درصد از اولیای کلیسای کاتولیک «تسخیر» شده‌اند؟!
به جمله‌ی پایانی فیلم روی تصویر پدر پیتر در پس‌زمینه‌ی کلیسای سنت پیترو در واتیکان (که دقیقاً این ترادفِ نام کشیش با نام کلیسای معروف و معنای جملات، آگاهانه است)، دقت کنید:
«حالا، شیاطین وارث پادشاهی خداوند نخواهند بود. آنان وارثان زمین خواهند بود.»
آیا فیلم قرار است، نه‌چندان پوشیده، این پیام را انتقال دهد که در واتیکان، تحت سلطه‌ی فرقه‌ی به‌شدّت مشکوک، بدنام و شیطانی «یسوعی» (Jesuits)، سال‌هاست 
که مرز بین امر الهی و امر لوسیفری مخدوش شده و «قدّیسان» واتیکان، نه مردانِ «خدا»، که سربازانِ «شهریار تاریکی» هستند؟!

وبگاه جهانی سلام

خدازدایی توسط لشکریان شیطان؛ نقد فیلم «جن‌گیری خدا» - قسمت دوم

هجده سال بعد، پدر پیتر هم‌چنان به‌عنوان کشیشی محبوب، به کار خیر و رسیدگی به ایتام مشغول است تا این‌که دوباره از طرف مسئولان یک زندان، برای جن‌گیری از یک دختر دیگر (اسپرانزا)، فراخوانده می‌شود. در کمال ناباوریِ پیتر، این مورد با موردِ هجده سال پیش پیوند اساسی دارد و راز تاریک او را برملا می‌کند.
در ادامه معلوم می‌شود که در جن‌گیری قبلی، شیطان وارد بدن کشیش شده و توسط او با آن راهبه زنا کرده و این دختر، حاصل رابطه نامشروع هجده سال قبل است!!
در یک‌سوم ابتداییِ فیلم، چنین به‌نظر می‌رسد که فیلم خدازدایی هم قصد دارد همان تصویر معمول از کلیسا و واتیکان را به مخاطب القاء کند، یعنی: ملجأ و پناه مؤمنین مسیحی در برابر ارواح شریر و شیطان.
چنان‌که وقتی پدر مایکل (بزرگترین جن‌گیر کلیسا)، در همان جن‌گیری اول، به پیتر می‌گوید: اگر گناهی در وجودت داری، نباید دست به این اقدام بزنی! این‌گونه به‌نظر می‌رسد که کارگردان قصد دارد کشیشان ارشد و مسئولان کلیسای کاتولیک را چنین باتقوا و ملاحظه‌کار نشان دهد، اما هرچه فیلم پیشتر می‌رود، این معادله معکوس می‌گردد.
واقعیت این است که کلیسای کاتولیک با تحمیل رهبانیّت و تجرّد، بابِ بزرگ‌ترین انحرافات جنسی را برای کشیشان و راهبه‌ها گشود و خود بزرگ‌ترین تسهیل‌گر سلطه شیطان در همان کلیسای کاتولیک شد.
فیلم در واقع تمسخر اعتقادات شیطانیِ خود کلیسای کاتولیک، ازجمله خوردن شراب و فطیر به‌مثابه خون و گوشت مسیح نیز هست. ما از زبان دختر جن‌زده این تمسخر را می‌شنویم:
«بیا و بدن منو بخور! بدن من خوشمزه‌تر از بدن پسر خداست.»
و از همین باب است آنجا که پدر مایکل، جمله‌ای کلیدی و در واقع اذعانی تلخ و کوبنده می‌کند. او خطاب به پیتر می‌گوید:
 «قرن‌هاست که واتیکان استراتژی خودش را در برابر شیطان تغییر نداده. گاهی فکر می‌کنم شیطان در صفوف واتیکانه… شاید خود واتیکان.»

وبگاه جهانی سلام