پروردگار، جهان را بگونهای آفریده که در آن، انسانها در معرض آزمایش قرار گرفته و با اختیارشان سعادت و یا شقاوت را برای خود رقم میزنند. علاوه بر آن، خداوند راه درست و نادرست را نیز به آنها نشان داده و در همین راه، ظلم و ستم را گناه دانسته است. اما اگر خدا بخواهد به صورت جبری مانع بروز هر ظلمی شود، با نظام احسن جهان که انسانها در آن دارای اختیارند، همخوان نخواهد بود. البته با این وجود، خداوند بر حسب مصلحت، مانع برخی ظلمها میشود.
در توضیح این مطلب باید گفت:
1. اراده و فعل الهی در یک تقسیمبندی به «تکوینی» و «تشریعی» تقسیم میشود. «فعل تکوینی» فعلی است که خداوند آنرا در خارج ایجاد نموده و حالت منتظرهای ندارد. اما «فعل تشریعی» فعلی است که خداوند ایجاد اختیاری آن توسط بندگان را اراده نموده، به گونهای که بدون اختیار بندگان - به عنوان جزء العلّة-، آن فعل محقق نمیگردد.
2. «وجوب شرعی» برای خداوند بیمعنا است، به این معنا که وقتی «اختیار بندگان» در موضوع فعل تشریعی لحاظ شده، دیگر ثبوت چنین حکمی برای خداوند معنا نخواهد داشت. پس تنها چیزی که برای خداوند میتواند ثابت شود، وجوب عقلی است؛ به این معنا که عقل درک میکند خداوند متعال به اقتضای خدا بودنش، فعلی را انجام خواهد داد.
3. خداوند عادل است به این معنا که ظلم و عمل قبیح از او سر نمیزند. در نتیجه هر آنچه در عالم محقق میشود نمیتواند با عنوان «ظلم» و «قبیح» به او نسبت داده شود.
4. شرور به چند دسته تقسیم میشوند: بعضی از آنها عدمیاند، مانند نابینایی، و بعضی وجودی. شرور وجودی نیز بعضی نسبیاند، مانند وجود حیوانات درّنده در محیط زندگی، و بعضی مطلق. شرور وجودی مطلق هم یا برخاسته از اختیار و اراده انسان است یا خیر. شرور عدمی نیازمند علت وجودی نیستند و ایجاد شرور نسبی هم سبب اطلاق «قبیح» بر فعل موجِد نمیگردد. شرور مطلق هم اگر منتسب به اختیار و اراده انسان باشند، در این صورت قبیح بودن آنها منتسب به انسان خواهد بود و اگر چنین نباشند، در اینصورت به عنوان لازمه نظام احسن - و اینکه بدون آنها اصل ایجاد نظام احسن منتفی میگردد-، به صورت تبعی متعلق اراده الهی قرار خواهند گرفت. در نتیجه باز هم با عنوان «قبیح» به افعال الهی نسبت داده نمیشوند؛ زیرا ایجاد نظام احسن ترجیح داشته و ترک آن قبیح میباشد.