- پس هدف نهایی باید خودش کمال محض باشد و سلسله‌ی آروزها، به او ختم شود. مؤمن، او را هدف غایی می‌گیرد و هر آرزویی که می‌کند و هر کاری که انجام می‌دهد، برای تقرب به کمالی است که خودش ناقص و فانی نباشد، یعنی تقرب به خدا.
دقت کنیم که خداوند متعال، به بنده‌اش، ابراهیم خلیل علیه السلام، چگونه این معارف ژرف و معنای بلند را در یک جمله تعلیم می‌دهد؟
« قُلْ إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُکِى وَمَحْیَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِینَ * لَا شَرِیکَ لَهُۥ ۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلْمُسْلِمِینَ » (الأنعام، 162 و 163)
ترجمه: بگو: «در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانیان است * همتایی برای او نیست؛ و به همین مأمور شده‌ام؛ و من نخستین مسلمانم! (تسلیم شده‌ترین هستم)»
با این هدفگزاری صحیح، برنامه‌ریزی صحیح نیز انجام می‌پذیرد و اعمال نیز (هر چه که باشند) مطابق برنامه الهی و به سوی هدف انجام می‌پذیرند. اگر تحصیل می‌کند، اگر کار می‌کند، اگر ازدواج می‌کند، اگر پی تفریح و کسب لذت‌های حلال می‌رود، اگر در عرصه‌های گوناگون جهاد می‌کند و ...، همه هدفدار و برنامه‌ریزی شده می‌باشد.
*- از این رو، همیشه در قرآن کریم، "ایمان و عمل" صالح با هم آمده است و می‌فرماید: هر کس که امید و آروزی دیدار یار را دارد، اولاً درست عمل می‌کند و ثانیاً در اهداف و اعمال خود، کسی را با او شریک قرار نمی‌دهد.
« قُلْ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٌۭ مِّثْلُکُمْ یُوحَىٰٓ إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌۭ وَٰحِدٌۭ ۖ فَمَن کَانَ یَرْجُوا۟ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًۭا صَٰلِحًۭا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدًۢا » (الکهف، 110)
ترجمه: بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!
نتیجه:
پس اگر آرزوها، ریشه در اوهام و دنیاگرایی نداشته باشد، بلکه رشد و کمال و قرب به کمال محض هدف قرار گیرد، نه تنها آروزی باطل، فانی و ناامید کننده نخواهد بود، بلکه خودش سبب امید، اشتیاق، انگیزه، برنامه‌ریزی و عمل خستگی ناپذیر و لذت بخش می‌گردد و به فلاح ابدی می‌رساند.
مقام رضا و قناعت:
رضا و قناعت نیز نه تنها به معنای دست روی دست گذاشتن، بی‌هدف و بی‌انگیزه بودن و تنبلی و کار نکردن نیست، بلکه بالعکس امیدوار کننده، انگیزه بخش و حرکت‌زاست، چرا که انسان باید تلاش کند که رضایت محبوب را جلب کند و به مقام "رضا" برسد، این کم مقامی نیست و با یأس، ناامیدی و بی‌تحرکی حاصل نمی‌گردد.
قناعت نیز، پرهیز از زیاده‌خواهی و بسنده کردن مصرف به مقدار نیاز می‌باشد، که انشاء الله در فرصت‌های مناسب بعدی، مورد بحث قرار می‌گیرد