سال ١٩۵٢ :
نخستوزیر اسرائیل دیویدبنگوریون بر طرحی نظارت دارد که بر اساس آن نسلی از یهودیان سفاردی در اسرائیل، از همقطاران اشکنازی خود در مدارس کنار گذاشته میشوند.
برای این که در این خصوص مانع از ایجاد سوءظن در بین والدین شوند، این کودکان سفاردی را به اردو میبرند.
در این به ظاهر اردوها، گویا این کودکان به خاطر ابتلا به کچلی، تحت درمان اشعه قرار میگیرند.
در این زمان بیشترین مقدار مجاز اشعهی ایکس ٠/۵ راد (Rad) بود؛ با این حال این کودکان از ناحیهی سر و به طور مستقیم، ٣۵٠ راد دریافت میکنند.
در نتیجه پس از مدت کوتاهی، دست کم شش هزار نفر از آنان میمیرند و آنهایی هم که زنده میمانند، به بیماریهای سختی مثل سرطان، صرع و روانپریشی دچار میشوند.
آنهایی هم که تا امروز زنده ماندند، بسیاری از فرزندان و نوههایشان مبتلا به بیماریهای ژنتیکی و تومورهای بدخیم هستند.
این اقدام تلاشی است در جهت نسلکشی یهودیان سفاردی که طبقهای پایین در اسرائیل به شمار میآیند و حتی بسیاری از یهودیان اشکنازی آنان را «کاکاسیاه» خطاب میکنند.
سال ١٩٧٨ :
در ماه مارس و در نتیجهی حمله به اسرائیل و کشته شدن سی مسافر یک اتوبوس، نیروهای اسرائیلی وارد جنوب لبنان میشوند و نوار ده کیلومتری اراضی واقع در مرز شمالی خود با لبنان را اشغال و از آنجا به وسیلهی بمبهای خوشهای اقدام به بمباران کورکورانهی لبنان میکنند. در نتیجهی این تهاجم، بیش از ١۵٠٠ لبنانی و فلسطینی کشته میشوند که بیشترشان غیرنظامی بودند.
آنان تنها زمانی دست از اشغال غیرقانونی خود کشیدند که رئیس جمهور کارتر آنان را تهدید کرد که در صورت ادامهی این اشغال، ایالات متحد تمام کمکهای خود به اسرائیل را قطع خواهد کرد.
جالب اینکه سالهای بعد آشکار میشود که اسرائیل دستکم از دو سال پیش این تهاجم را طرحریزی کرده بود و حملهی به اصطلاح تروریستی به اتوبوس که عامل این تجاوز به حساب میآمد، در واقع عملیاتی اسرائیلی «با هویت جعلی» بود.
نقشهی پنهانی این تجاوز، به دست گرفتن کنترل رودخانه لیتانی بود. اسرائیل پس از عقبنشینی از جنوب لبنان، بهطور شگفتآوری به واسطهی حضور نیروهای امنیتی سازمان ملل، اجازهی دسترسی به آن رودخانه را پیدا میکند.
به این ترتیب، اسرائیلیها برای سرقتذخایرآب لبنان دست به این نبرد نامشروع زدند. آنان عقبنشینی کردند، ولی به لطف سازمان ملل، آنچه را که میخواستند، به دست آوردند.