International Web Of Salam (Islamic Republic of Iran)

ردپای یهود در کشف حجاب رضاخانی - قسمت اوّل

پس از تحکیم حاکمیت رضاخانی، وقتی محمدعلی فروغی یعنی همان فراماسونر بابی ازلی و از عوامل اصلی صعود رضاخان به سلطنت، مجدداً رئیس‌دولت شد، قضیه کشف حجاب در ایران از محورهای این مرحله بود. مرحله‌ای که در واقع اساس و ماهیت روی کارآوردن رژیم پهلوی توسط کانون‌های صهیونی در تداوم فرقه‌های ضالّه بابیت و بهاییت را روشن می‌ساخت.
در کابینه جدید فروغی، مجموعه‌ای از یهودیان مخفی و فراماسون‌ها حضور داشتند و آنچه در این میان بیش از هر مورد دیگر هدف تهاجم حلقه ماسون‌های فروغی قرار داشت، فرهنگ و ارزش‌های اسلامی و ملی بود. این ادعا را می‌توان از انتخاب فراماسون مرموزی همچون علی‌اصغرحکمت به وزارت معارف دریافت.
برای آشنایی با پیشینه علی‌اصغر حکمت بهتر است به خاطرات مئیر عزری اولین سفیر رژیم غاصب صهیونیستی در ایران رجوع کنیم. عزری می‌نویسد:
«تیمسار کیا دیدار مرا با علی اصغر حکمت برنامه‌ریزی کرد. چندی پیش از این دیدار به من گفته بود «او از خود شماست» من به‌خوبی به گفته‌اش پی نبرده بودم، تا این‌که پس از چندی دانستم خانواده حکمت (به معنی حاخام)، از یهودیان سرشناس شیراز بوده‌اند و بالای ١٢٠سال پیش از سر ناچاری از کیش خویش دست شسته‌اند. شاید هم خواسته‌اند با گزینش نام خانوادگی «حکمت» از تنها یادگار خانوادگی پاسداری کنند، چراکه واژه حاخام در زبان عبری برابر با خردمند، فرهیخته، دانشور، دانا یا پژوهنده است. حکمت، هرگز گرایشی به گشودن این راز نداشت…»

وبگاه جهانی سلام

جایگاه نماز در قیام امام حسین(ع) - قسمت پایانی

ظهر عاشورا، شمر آن قدر به خیمه ها نزدیک شد که با سرنیزه اش خیمه اى را سوراخ کرد. یاران امام این حملات را با فداکارى بى نظیر دفع کردند، یزیدیان که از حمله بر چپ و راست سپاه امام نتیجه نگرفتند دوباره از پیش رو بر سپاه امام تاختند تا باقى مانده سپاه مقاوم و خستگى ناپذیر امام را که تشنگى سراپاى آنان را فراگرفته بود به شهادت برسانند، ولى آنان همچنان شجاعانه مقاومت کردند و حماسه آفریدند. در این حال "ابوثمامه صائدى"، مجاهد دلاور پیکار عاشورا، که کثرت شهدا و قلّت سپاه را بدید، به پیشواى شهیدان عرض کرد: جانم به فدایت! دشمن نزدیک شده و چیزى از عمرم باقى نمانده، آرزومندم وقتى خدا را ملاقات مى کنم نماز ظهر را که وقتش رسیده بجا آورده باشم. امام سر به آسمان برداشت و فرمود: «ذکرت الصلاة، جعلک الله من المصلین الذاکرین ! به یاد نماز افتادى، خداى ترا از نمازگزاران قرار دهد و از ذاکران بداند. بلى! حالا وقت نماز فرا رسیده است!
پیشوای شهیدان تصمیم گرفت که نماز بخواند. "زهیر بن قین" و "سعید بن عبدالله" جلو امام و یارانش  ایستادند. بدن را سپر تیرهاى دشمن قراردادند، و از هر طرف که تیر مى آمد، تیرها را به جان مى خریدند. امام با یاران باقى مانده اش نماز را به جماعت بجا آوردند و سلام دادند. نماز که تمام شد، سعید در اثر بسیارى تیر که بر پیکرش رسیده بود، بر زمین افتاد. "سعید" در حالى که با بدن گلگون بر زمین افتاده بود، چنین مى گفت: "خداوندا! هدف و مقصود من از این همه جانبازى، و تحمل این همه درد و رنج یارى کردن اولاد پیامبرت بود."سپس سعید چشم هایش را بازکرد و صورت گلگون امام خویش را که سر او را به دامن گرفته بود، دید. پس در همان حال عرض کرد: فرزند رسول خدا! آیا وظیفه خودم را در مقابل تو انجام دادم؟! امام فرمود: آرى! وظیفه خود را انجام دادى! و تو پیشاپیش من در بهشت برین خواهى بود
"عمربن قرظه" که نیز به همراه سعید بن عبدالله نگهبانى امام را به عهده گرفته بود، و در این راه چندین چوبه تیر به سر و سینه اش رسیده و به شدّت مجروح شده بود، همزمان با سعید بر زمین افتاده بود و به سخنان سعید و امام گوش مى داد. او نیز همانند جمله هایى را که سعید گفته بود به امام عرض کرد: آیا من نیز به وظیفه ام عمل کردم؟ پیشواى شهیدان همان پاسخى را که به سعید داده بود به عمر نیز داد و فرمود: سلامم را به رسول خدا برسان و به او خبر بده که من نیز در پشت سر تو به پیشگاه او و به دیدارش نائل خواهم گردید. و بدین سان امام و یارانش در لحظات حساس نبرد عاشورا نماز خود را با کمال عبودیت و بندگى و خضوع و خشوع به جماعت خواندند

وبگاه جهانی سلام

جایگاه نماز در قیام امام حسین(ع) - قسمت سوم

نماز ظهر عاشورا روایتی است که هر صاحب دلی را متحیّر می‌کند و به تحقیق‌، در مقام عمل بالاترین تأکید و سفارش بر اهمیت جایگاه فریضه نماز است‌. گرمای شدید هوا، تشنگی فراوان‌، بی‌شرمی دشمنان‌، خطر تیرها و یورش‌های بی‌امان‌، اندوه شهادت یاران و بسیاری از علل و عوامل دیگر، هیچ کدام در آن روز تاریخی نتوانست کوچک‌ترین خللی در برپایی این فریضه مقدس ایجاد کنند و امام (ع) این گونه راه را بر همه بهانه‌گران و مستمسکان برای ترک نماز بست و اهمیت و عظمت‌ آن را یادآور شد. از سوی دیگر، امام حسین (ع) با نماز ظهر عاشورایش به تمام وجدان‌های بیدار ثابت کرد که هدف او از بر پایی نهضت عاشورا «دین خواهی‌» و عمل به تکلیف بوده است و نه خواسته‌های دنیوی و هواهای نفسانی‌.
اما آخرین نماز امام حسین (ع)، نماز مخصوصی است که با تکبیرة الاحرام، قرائت، قیام، رکوع، سجود، تشهّد و سلام ویژه ای اقامه شد. نمازی که تکبیر آن را به هنگام فرود آمدن از اسب سر داد. قیام آن را  هنگامی که پس از افتادن بر خاک به روی پای خویش ایستاد، بجا آورد و رکوع آن را به هنگامی که شدت زخم و خونریزی بر خاک می افتاد و برمی خاست، انجام داد و قنوت آن را با آخرین دعای روح بخش و آخرین نیایش ملکوتی اش در واپسین دقایق زندگی زمزمه کرد که: « خدای من! ای خدایی که مقامت بس والا و بلند مرتبه! خشم و غضبت بر بیدادگران بسیار شدید، نیرویت از هر نیرویی بالاتر است، خدایی که از تمامی مخلوقات بی نیازی و در کبریا و عظمت فراگیر وبه آنچه بخواهی توانا.... بار خدایا! ما خاندان و فرزندان پیامبر محبوب و برگزیده تو هستیم که اینان با ما از راه فریب و حیله وارد شدند و دست از یاری ما کشیدند و ما را که برای حق و عدالت بپاخاستیم به شهادت رساندند» و آخرین سجده امام با نهادن چهره پرفروغش بر خاک گلگون کربلا انجام شد و تشهّد و سلام آن را با خروج روح بلندش از پیکر غرقه به خونش، ادا کرد. بالاخره سر از سجده نماز برداشتن را، با اوج گرفتن سر بریده اش بر فراز نیزه ها و تعقیب نمازش را هم با دعاها و اذکار و سوره مبارکه کهف که از فراز نیزه ها تلاوت کرده، به گوش ها می رساند.
"عمر بن عبدالله"، معروف به ابوثمامه، از چهره ‏های سرشناس شیعه در کوفه بود که در شجاعت و جنگ آوری زبانزد خاص و عام شده بود. وقتی "مسلم بن عقیل"، سفیر امام حسین (ع) برای بیعت گرفتن از مردم وارد کوفه شدند، ابوثمامه را مسئول دریافت کمک ‏های مالی و تهیه اسلحه کردند. وی پس از پراکنده شدن مردم از دور مسلم بن عقیل و پیش از شروع درگیری‏ های کربلا، خود را از کوفه به کربلا رساند و در زمره یاران امام حسین (ع) قرار گرفت

وبگاه جهانی سلام

جایگاه نماز در قیام امام حسین(ع) - قسمت دوم

امام حسین(ع) در حالیکه شعار او "هیهات مناالذله،  هرگز بر زیر بار ذلت نمی روم" را بر زبان داشت، در  عصر تاسوعا که لشکر نفاق به طرف خیام امام(ع) روی آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر شجاع خود"عباس(ع)" را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر می‏ توانی تا فردا جنگ را به تأخیر بینداز و سپس فرمود: می خواهم امشب نیز برای پروردگارمان نماز بجا آورم. خدا می‏ داند که من نماز برای او و خواندن کتابش و زیادی دعا و استغفار را دوست می‏ دارم." این بدان معناست که نماز و راز و نیاز با خداوند، چه عزتی برای انسان به همراه می آورد که امام حسین (ع) به خاطر آن، از دشمن برای به تأخیر انداختن جنگ درخواست می‏ کند.
فلسفه نماز، حضور در پیشگاه خداوند و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به یکتایی پروردگار و جاودانگى او است و حاصل آن، اصلاح و سعادت انسان و به کمال رسیدنش می‌باشد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهى‌ها و تاریکى‌ها او را مانع مى‌شود.» در میان عبادات دیگر، نماز، جایگاه و اهمیت ویژه ای دارد. وجوب همه تکالیف و عبادات دینی مثل حج ،روزه، زکات، خمس و...  مشروط به شرایطی است  که اگر آن شرایط مهیا نباشد تکلیف از انسان ساقط است ولی وجوب نماز در هیچ حالتی برداشته نمی شود. در حالت سفر و حضر، سلامتی و مریضی، فقر و توانگری، جنگ و صلح و هر شرایط خاص دیگری، تنها کیفیت نماز تغییر می­ کند مثلاً خداوند اجازه داده است درصورت ناتوانی نماز در حال نشسته یا دراز کشیده خوانده شود یا در شرایط سفر نماز به صورت شکسته خوانده شود، حتی کسی که در حال غرق شدن است و می داند وقت نماز فرا رسیده مکلف است نیت نماز کند و فقط تکبیر بگوید. این عمل به عنوان نماز از او پذیرفته است

وبگاه جهانی سلام

جایگاه نماز در قیام امام حسین(ع) - قسمت اوّل

نماز ستون دین است، و بدون آن، دین معنا و مفهومى نخواهد داشت. همان‏گونه که خیمه بدون ستون، برپا نخواهد بود. در حقیقت قبولى همه اعمال انسان، بستگى به پذیرش نماز دارد. نماز نه تنها در اسلام بلکه در مذاهب دیگر نیز درخشش ویژه ای دارد. هر چند که کیفیت آن مختلف بوده است. روی همین اساس حضرت ابراهیم (ع) که در میان همه مللِ مذهبی به عنوان قهرمان یکتاپرستی لقب گرفته است، پس از آن که همسرش هاجر را با حضرت اسماعیل کنار کعبه در بیابان خشک و سوزان دور از حکومت های بت پرستی قرار می دهد، به خدا عرض می کند: "پروردگارا آنان را در این نقطه بی آب و علف آوردم تا نماز بگزارند. "(آیه 37سوره ابراهیم)
قیام امام حسین (ع) برای اقامه حق و زنده کردن دین خدا بود. نماز امام حسین(ع) در ظهر عاشورا،  تا قیام قیامت به همه مسلمانان این پیام را داد که جنگ و جهاد و فداکاری ایشان برای زنده نگه داشتن و برپا داشتن نماز است. امام حسین(ع) درس عشق به نماز و راز و نیاز با معبود را، از پدر بزرگوارش فراگرفته است. "ابن عباس"( مفسر بزرگ قرآنِ صدر اسلام) در گرماگرم جنگ صفین، آن حضرت(ع) را دید که سر را به سوی آسمان بلند کرده و در انتظار چیزی است. پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا نگران چیزی هستید؟ فرمود: آری، منتظر رسیدن وقت نماز می‏ باشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمی‏توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم. امام علی (ع) نگاه معنای داری به او کرد و فرمود: ما برای نماز با آنها می ‏جنگیم خدا می‏داند که من نماز برای او و خواندن کتابش را دوست می‏ دارم

وبگاه جهانی سلام

نقش امر به معروف و نهی از منکر در قیام امام حسین (ع) - قسمت پایانی

5- هنگامى که امام(علیه السلام) با سپاهِ «حرّ» رو به رو گشت و بى وفایى کوفیان آشکار شد و امام(علیه السلام) خود را با شهادت مواجه دید در میان اصحاب خویش برخواست و طىّ سخنانى چنین فرمود:

«أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الحقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ اللهِ مُحِقّاً»؛ (آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است [قیام کند و] شیفته ملاقات پروردگار [و شهادت] باشد).
از این سخن امام(علیه السلام) استفاده مى شود که در چنین شرایطى از جان باید گذشت یعنى در مرحله اى که خطر، کیان دین و مذهب را تهدید مى کند، وجود ضررهاى مالى و جانى نمى تواند مانع امر به معروف و نهى از منکر، گردد.
6- طبق نقل مورّخان آنگاه که حرّ مانع حرکت امام شد، امام(علیه السلام) در نامه اى به بزرگان کوفه نوشت:
«... فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) قَدْ قالَ فِی حَیاتِهِ: مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِ اللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِفِعْل وَ لا قَوْل، کانَ حَقِیقاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛ (شما مى دانید پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در زمان حیاتش فرمود: هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته، با سنّت پیامبر مخالفت مى ورزد و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار مى کند ولى با او به مبارزه عملى و گفتارى برنخیزد، سزاوار است که خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر [جهنّم] وارد کند).
امام(علیه السلام) با این سخنان ضمن گوشزد کردن وظایف همه قشرهاى مردم، خصوصاً بزرگان کوفه، عزم جزم خویش را براى اصلاح امور و مبارزه کامل با خودکامگان و ستمگران بنى امیّه اعلام مى دارد، و این مبارزه را مشروط به حمایت آنها هم نمى کند و آماده است جان گرامى خویش را در این راه نیز فدا کند و لذا ما امروز در برابر مرقد آن حضرت ایستاده، و مى گوییم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ اَتَیْتَ الزَّکاةَ وَ أمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ (من شهادت مى دهم که تو نماز را بپا داشتى و زکات را ادا کردى و امر به معروف کرده و نهى از منکر را بجا آوردى)
نکته قابل توجّه آن است که این گواهى، گواهى در محکمه قضا و در حضور قاضى و داور نیست بلکه به این معنى است که من به این حقیقت اذعان دارم که نهضت تو، نهضت امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح جامعه اسلامى بود

وبگاه جهانی سلام

نقش امر به معروف و نهی از منکر در قیام امام حسین (ع) - قسمت دوم

اکنون به مهمترین بخش از سخنان آن حضرت و یارانش، در این مورد گوش جان مى سپاریم:
1- آن حضرت دو سال قبل از هلاکت معاویه، در میان جمع زیادى از مهاجرین و انصار در سرزمین مقدّس «منا»، طىّ یک خطابه بسیار مهم، سرشناسان جامعه اسلامى آن روز را به سبب مسامحه و سهل انگارى نسبت به فریضه امر به معروف و نهى از منکر در اصلاح امور جامعه، مورد ملامت و سرزنش قرار داد و فرمود: چرا از نکوهشى که خداوند نسبت به علماى یهود فرموده است پند نمى گیرید؟ آنجا که فرمود: «لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالاَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاِثْمَ وَأَکْلِهِمْ السُّحْتَ»؛ (چرا علماى یهود، مردم را از سخنان گناه آلود و خوردن حرام نهى نمى کردند) (از فساد و تباهى جامعه جلوگیرى نمى کردند)
آنگاه امام(علیه السلام) در ادامه چنین فرمود: «وَ إِنَّما عابَ اللهُ ذلِکَ عَلَیْهِمْ، لاَنِّهُمْ کانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ اَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسادَ، فَلا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذلِکَ»؛ (خداوند تنها از این جهت بر آنها عیب مى گیرد که آنها با چشم خود شاهد زشتکارى و فساد ستمکاران بودند ولى (هیچ عکس العملى نشان نمى دادند و) آنان را نهى نمى کردند).
سپس در مورد اهمّیّت و عظمت این دو فریضه فرمود: «اِذا اُدِّیَتْ وَ اُقِیمَتْ، إِسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ کُلُّها هَیِّنُها وَ صَعِبُها»؛ (هرگاه فریضه امر به معروف و نهى از منکر به درستى انجام شود و اقامه گردد، فرایض دیگر اعمّ از آسان و دشوار انجام خواهد شد).
این خطابه بسیار مهمّ امام(علیه السلام) در آن شرایط خفقان بار و در آن جمع کثیر، نشان مى دهد که امام منتظر فرصتى بود تا این فریضه الهى را در حدّ اعلا جامه عمل بپوشاند.
همان گونه که در نامه اى به معاویه مى نویسد: «اى معاویه! به خدا سوگند از این که الان با تو نبرد نمى کنم، مى ترسم در پیشگاه الهى مقصّر باشم».
یعنى من دنبال فرصت مناسبى هستم تا با تو بستیزم.
2- بعد از هلاکت معاویه، زمانى که امام(علیه السلام) از سوى والى مدینه به بیعت با یزید فراخوانده شد، امام(علیه السلام) به شدّت بر آشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوى روضه شریف نبوى رفته به راز و نیاز پرداخت و در آن نیایش خالصانه به درگاه الهى چنین عرضه داشت:
«اَللّهُمَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ قَدْ حَضَرَنِی مِنَ الاَمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللّهُمَّ إِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ اُنْکِرُ الْمُنْکِرَ... »؛ (خداوندا! این قبر پیامبر تو محمّد(صلى الله علیه وآله) و من هم فرزند دختر او هستم، از آنچه براى من پیش آمده تو آگاهى، خداوندا! من معروف را دوست داشته و از منکر بیزارم!).
در واقع امام(علیه السلام) انگیزه هاى اصلى قیام خویش را در این جمله کوتاه، آن هم در کنار مرقد پاک جدّ بزرگوارش(صلى الله علیه وآله) در مقدّس ترین مکان ها بیان داشت و آن را به سینه تاریخ سپرد.
3- شاید بتوان صریح ترین و رساترین تعبیر امام(علیه السلام) در تبیین انگیزه اصلى قیامش را جمله اى دانست که در وصیّت نامه آن حضرت به برادرش محمّد حنفیّه آمده است.
آن حضرت پس از آن که انگیزه هایى چون هوى و هوس و کسب مقام را از قیام خود دور دانست، چنین نوشت:
«وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی، اُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ اَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِىِّ بْنِ أَبِی طالِب»؛ (من تنها به انگیزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب(علیه السلام) رفتار نمایم!).
امام(علیه السلام) در این عبارات کوتاه و گویا در همان آغاز راه، هدف حرکت الهى خویش را بیان مى کند که قصدش کشورگشایى و به چنگ آوردن مال و مقام دنیا نیست، بلکه هدفش فقط اصلاح جامعه اسلامى و احیاى امر به معروف و نهى از منکر است.
4- بعد از آن که مسلم بن عقیل(علیه السلام) ـ سفیر آن حضرت در کوفه ـ توسّط نیروهاى ابن زیاد با مکر و حیله دستگیر شد و به مجلس او وارد گشت و او، مسلم را متّهم به فتنه انگیزى ساخت، آن حضرت در پاسخ گفت:
«ما لِهذا آتَیْتُ، وَ لکِنَّکُمْ أَظْهَرْتُمُ الْمُنْکَرَ، وَ دَفَنْتُمُ الْمَعْرُوفَ... فَأَتَیْناهُمْ لِنَأْمُرَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ»؛ (من براى این چیزها که تو مى گویى به کوفه نیامدم، بلکه شما منکرات و زشتى ها را ظاهر و معروف و خوبى ها را دفن کرده اید... پس ما به پا خواستیم تا مردم را به معروف دعوت کنیم و از منکرات دور سازیم)

وبگاه جهانی سلام

نقش امر به معروف و نهی از منکر در قیام امام حسین (ع) - قسمت اوّل

با آن که به حسب ظاهر عواملى چون امتناع امام حسین(علیه السلام) از بیعت با یزید و یا پاسخ به دعوت کوفیان، در تحقّق این قیام خونین بى تأثیر نبود، ولى در عین حال در کلمات امام(علیه السلام)، به طور مکرّر از اصلاح امّت و دو فریضه مهمّ امر به معروف و نهى از منکر به عنوان یکى از انگیزه هاى اساسى این نهضت بزرگ یاد شده است.
به راستى امام حسین(علیه السلام) را باید قهرمان این میدان دانست. آن حضرت علاوه بر امر به معروف قلبى و زبانى، عمل به آن را نیز به منتهاى اوج خود رساند و بالاترین مرحله عملى آن را انجام داد، و با شجاعتى وصف ناپذیر به همگان اعلام کرد: «أَیُّهَا النّاسُ! فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصِبرُ عَلى حَدِّ السَّیْفِ، وَ طَعْنِ الاَسِنَّةِ، فَلْیَقُمْ مَعَنا وَ إِلاَّ فَلْیَنْصَرِفْ عَنَّا»؛ (اى مردم! هر کس از شما در برابر تیزى شمشیر و زخم نیزه ها شکیبا است، با ما بماند و الاّ از ما جدا شود!!)

مطابق روایات، قیام با شمشیر (در جاى خود) عالى ترین و پرفضیلت ترین مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منکر است که امام حسین(علیه السلام) به آن اقدام کرد
امیرمؤمنان پس از بیان مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منکر (قلبى، زبانى و عملى)، فرمود:

«وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْل عِنْدَ إِمام جائِر»؛ (امّا از همه مهم تر سخن به حقّى است که در برابر پیشواى ستمگرى گفته شود)
امام حسین(علیه السلام) نه تنها با سخنانش به افشاى جنایات بنى امیّه پرداخت که با شمشیر بر ضدّ آنان به مبارزه برخاست و تا پاى جان ایستادگى کرد و این حرکت خویش را «امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امور جامعه» نامید و در بیان و سخنان خویش، به طور مکرّر از این فریضه بزرگ یاد کرد، و با صراحت، یکى از انگیزه هاى حرکتش را احیاى همین امر مهم شمرد.

وبگاه جهانی سلام

این‌که دختری به نام قطام، ابن ملجم مرادی را تشویق کرد تا امام علی(ع) را به شهادت برساند، آیا برگرفته از منابع معتبر است؟

بر اساس بسیاری از گزارش‌های تاریخی معتبر، دختری به نام «قطام» نقش مؤثری در تشویق عبدالرحمن بن ملجم مرادی برای سوء قصد به جان امام علی(ع) و شهادت حضرتشان داشت.
البته در این‌که او از چه خاندانی بود، اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان نمونه، نام پدرش را «اخضر تیمیه»، «شجنه بن عدی بن عامر»، «أضبع»،‏ «علقمه» و «عمه» گفته‌اند.

دلیل دشمنی قطام با امام علی(ع):
قطام زنی زیبا از قبیله تیم رباب بود که از لحاظ فکری و عقیدتی از خوارج به شمار می‌آمد، و از آن‌جا که پدر، برادر و عمویش در جنگ نهروان کشته شده بودند؛ دشمنی با امام علی(ع) را در دل داشت.

نقش قطام در شهادت امام علی(ع):
بعد از ورود ابن ملجم به کوفه، او به دیدار مردی از دوستان خود در قبیله «تیم رباب» رفت و آن‌جا بود که با قطام برخورد کرده و عاشق او شد. ابن ملجم به قطام پیشنهاد ازدواج داد. قطام مهر خود را علاوه بر هزار درهم پول، و یک کنیز و یک غلام، کشتن امام علی(ع) قرار داد و گفت: اگر او را بکشی، دلم را شفا داده، به وصالم خواهی رسید و با شادمانی به خوشگذرانی با من خواهی پرداخت، اما اگر در این راه کشته شدی، ثوابی که در آن سرا به آن خواهی رسید برای تو بهتر از دنیا است! ابن ملجم گفت: به خدا سوگند که برای همین کار به کوفه آمدم!
این اشعار ابن ملجم حاکی از این رخداد تاریخی دارد:

«ثلاثة آلاف و عبد و قینة                      و قتل علیّ بالحسام المصمّم‏

فلا مهر أغلی من علیّ و إن غلا                   و لا فتک إلّا دون فتک ابن ملجم‏»؛
«سه هزار درهم و یک غلام و یک کنیز، به علاوه کشتن علی(ع) با شمشیر برّان (مهریه قطّام است‏)! مهریه‌‏‌ها هرچند سنگینی باشد، اما به سنگینی کشتن علی(ع) نیست، و هیچ سوء قصدی را نمی‌توان تصور کرد مگر آنکه کم‌ارزش‌تر از سوء قصدی است که ابن ملجم تصمیم به انجام آن دارد!
قطام علاوه بر ایجاد انگیزه برای ابن ملجم، عملا نیز به کمک وی در این سوء قصد شتافت و او را نزد یکی از اعضای قبله‌اش به نام وردان بن مجالد فرستاد(تا به او کمک کند). وردان نیز کمک به ابن ملجم را پذیرفت. از سوی دیگر، ابن ملجم نزد شبیب بن بجره که از خوارج بود رفت و از وی نیز درخواست کمک کرد و اصرار فراوان او بدان انجامید که شبیب نیز خواسته او بپذیرد! سپس آن سه نفر با هم به مسجد کوفه آمده، نزد قطام که آن‌جا معتکف بود رفته و وی را از تصمیم خود آگاه نمودند. قطام به آنها گفت: هرگاه خواستید این کار را انجام دهید، نزد من بیایید! آنها نیز پس از چند روز، نزد قطام آمدند. قطام با چند تکه پارچه حریر، سینه‏های آنان را محکم بست، و آنها نیز شمشیرها را به کمر بسته و برای کشتن امام(ع) به مسجد رفتند.
بر اساس گزارشی دیگر، ابن ملجم در منزل قطام خوابیده بود و قطام هنگامی که صدای اذان امام(ع) را شنید، ابن ملجم را بیدار کرد.
گفتنی است، یکی از مورخان به نام دینوری در نظر منحصر به فردی گزارش کرده که ابن ملجم از رباب دختر قطام خواستگاری کرد، نه خود قطام، و قطام نیز مهریه دخترش را کشتن علی بن ابی‌طالب(ع) قرار داد. ابن ملجم نیز قبول کرد و با رباب ازدواج کرد.
از آن‌جا که این گزارش با بسیاری از گزارش‌های معتبر تاریخی ناهمخوان است، پذیرش آن دشوار است.

وبگاه جهانی سلام

بر مبنای ادعای آتئیست‌ها که عقل را دارای درکی فراتر از ماده نمی‌دانند، آیا سنجش و نقد نتایج آزمایشات دانشمندان امکان‌پذیر خواهد بود؟

خداناباوری، بی‌خدایی یا آتئیسم به فرانسویAthéisme) ) به معنای فقدان باور به وجود خدا است. گاهی نیز به معنای رد کردن اعتقاد به خدا یا نفی وجود خدا به کار می‌رود.
خداناباوران برای این باور نادرست خود دلایلی را نیز مطرح می‌کنند که به برخی از آنها در پرسش های آینده پاسخ داده میشود.
اما در پاسخ به این ادعا که عقل درکی فراتر از ماده ندارد؛ باید از مدعیان پرسید این ادعای شما خود چگونه است؟ آیا مادی است یا فرامادی؟! درک‌کننده این مطلب چه کسی است؟! آیا امر مادی است که به چنین درکی دست یافته است یا امری فرامادی؟!
همچنین این جمله که می‌گویند: اگر عقل را غیرمادی هم بدانیم، قوانین جهان کوانتوم با عقل ما هماهنگ نیست، به چه معنا است؟ آیا به این معنا است که با قوانین کوانتوم نمی‌توان عقل را توضیح داد و فعالیت‌های عقل را محاسبه و پیش‌بینی کرد؟ با فرض پذیرش این سخن، آیا این مشکل عقل است که قوانین کوانتوم نمی‌تواند او را تشریح کند یا نقص قوانین کوانتوم است؟ و اگر مقصود این است که قوانین کوانتوم وجود نیروی فرامادی و فراطبیعی را نفی می‌کند، این سؤال مطرح می‌شود که چگونه می‌توان با قوانین فیزیک و حاکم بر ماده، وجود متافیزیک و امر فرامادی را نفی کرد؟ در هر صورت، عقل نقش اساسی در فهم و ادراک انسان دارد؛ پذیرنده یا ردکننده هر مطلبی عقل انسان است و با استدلال عقلی نمی‌توان عقل را نفی کرد؛ زیرا در این صورت با نفی عقل، وجود عقل اثبات می‌شود.

وبگاه جهانی سلام