همانگونه که روشن است هر زبانى، داراى ضوابط، قواعد و دستورات خاصى است. یکى از قواعد ادبى زبان عربى،کاربرد ضمیر و صفات مذکّر و مؤنّث است که داراى سه حالت است:
الف. اگر گفتوگو فقط درباره مردان باشد، صیغه »مذکّر« به کار مىرود.
ب. اگر سخن فقط درباره زنان باشد، صیغه »مؤنّث« به کار مىرود.
ج. اگر طرف محاوره هم مردان باشد و هم زنان، از صیغه »مذکّر« استفاده مىشود و این به جهت »قاعده
تغلیب« در ادبیات است.
با توجّه به این مقدّمه، انواع خطابات قرآنى در مورد زن و مرد به شرح زیر قابل تبیین است:
.1در مواردى قرآن کریم با صراحت زن و مرد را درکنار یکدیگر مورد خطاب قرار مىدهد:
أَنّى ال أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى ؛»من عملهیچ عملکنندهاى ازشما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد.«
مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ؛
»هر کس کار شایستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده
میداریم؛ و پاداش آنان را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند، خواهیم داد.«
إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرینَ وَ
الصّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ
الْحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللّهَ کَثیرًا وَ الذّاکِراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظیمًا ؛
»به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع
فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با
خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاقکننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و
مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مىکنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش
عظیمى فراهم ساخته است.« قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبیرٌ
بِما یَصْنَعُونَ. وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَ ؛»به مؤمنان بگو چشمهاى خود ر )از نگاه
به نامحرمان( فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این براى آنان پاکیزهتر است؛ خداوند از آنچه انجام مىدهید
آگاه است! و به آنان با ایمان بگو چشمهاى خود را )از نگاه هوسآلود( فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند.«
این نوع خطابات براى این است که قرآن مىخواهد افکار جاهلى و قبل از اسالم را تخطئه کند؛ چون آنان بین
زن و مرد فرق میگذاشتند و فضایل را منحصر در مردان میدانستند!! در حالى که؛ »آنچه باید کامل شود
»روح« است و روح، نه مذکّر است و نه مؤنّث. «
برخى دیگر از بزرگان فرمودهاند: »براى اینکه توهّم نشود تکلیف مختص مردان است، هر دو صیغه مذکّر و مؤنّث
استعمال شده است. و اصولًا در اینگونه موارد صیغه مؤنّث براى تأکید و جلب توجّه به این امر است که مرد و
زن، در حکم و تکلیف مزبور هیچ فرقى با یکدیگر ندارند. «
.2خطابهایى که فقط متوجّه مردان است؛ مانند آیاتى که نعمتهاى بهشتى و حورالعین را نصیب مردان پارسا
و پرهیزگار دانسته است؛ مانند آیه شریفه:
کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ ؛»این چنیناند بهشتیان؛ و آنها را با حورالعین تزویج مىکنیم.«
و آیات دیگر که طرف خطاب آنها فقط مردان است.
در توجیه اینگونه خطابات گفته شده است: از آنجایى که هم در جامعه صدر اسالم و هم در اجتماع مطلوب و
آرمانى اسالم، حضور مردان در بیرون خانه بیشتر بوده و باید باشد، به مراتب بیش از زنان در صحنههاى
اجتماعى حضور داشته و دارند، در نتیجه خطابات بیشتر در عمل و در واقع، متوجّه آنان است. این مطلب بدان
معنا نیست که به مردان اصالت داده شده است و زنان اساساً به شمار نیامده بلکه علّت اصلى اینگونه خطابها،
همین است که مکالمه پیامبر صلى اهلل علیه و آله به عنوان رسول و واسطه در ابالغ پیام به طور طبیعى
بیشتر با مردان جامعه است عالوه بر اینکه »زن« به عنوان ناموس خلقت مىباشد و حیا و متانت اقتضاء مىکند هر چه کمتر در محاورات عمومى مورد خطاب قرار گیرد و این فرهنگ در خانوادههاى با شخصیت به طور معمول
رعایت میشود .3خطابهایى که با صیغه مذکّر آمده اما مجموعه زنان و مردان را شامل شده است؛ مانند:
وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدیدًا ؛ »کسانى که اگر
فرزندان ناتوانى از خود به یادگار گذارند، از آینده آنان میترسند، باید ]از ستم درباره یتیمان مردم[ بترسند! از]مخالفت[ خدا بپرهیزند و سخنى استوار بگویند.«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ...؛»اى کسانى که ایمان آوردهاید.«... !
این نوع خطاب، شامل مردان و زنان است، چنان که در قوانین کشورى نیز واژههاى »مردم«، »افراد جامعه«،
»انسانها« به کار مىرود و ضمایر مذکر به آنها ارجاع مىشود. بدین جهت تاکنون کمتر شنیده شده است در
زمان نزول آیههاى قرآنى، زنى یا مردى اعتراض کرده باشد که چرا قرآن فقط با مردان سخن مىگوید و به زنان
اعتنایى ندارد یا کمتر اعتنا دارد، یا پرسیده باشد که آیا فالن حکم الهى و امر و نهى قرآنى، مختص مردان است
یا شامل زنان هم مىشود و همه مردم با فرهنگ عمومى و زبان عرفى خودشان درمىیابند که این نوع خطابها
شامل مردان و زنان مىباشد. گرچه بسیارى از آیهها و جملههاى قرآنى، با سیاقهاى مذکّر بیان شده است؛ به
همه آنان )چه مرد و چه زن( توجّه دارد.
آرى در عصر بعثت از پارهاى تفاوتهاى حقوقى و احکام متفاوت بین زن و مرد چنین توهّم شده بود که مردان
به لحاظ شخصیت بر زنان برترى دارند و زنان از پارهاى امتیازات محرومند و یکى از نشانههاى آن را همین نحوه
خطابات قرآنى مىدانستند چنانکه اسماء بنت عمیس پس از بازگشت از حبشه، از همسران پیامبر صلى اهلل علیه و آله این سؤال را پرسید که »هل فینا شىءٌ من القرآن؟« و پس از شنیدن پاسخ منفى نزد پیامبر صلى اهلل علیه و آله رفته و گفت: »ان النّساء لفى خیبةٍ و خسار«؛ »زنان محروم و زیانکارند«، رسول خدا صلى اهلل علیه و آله فرمودند: »چرا؟« گفت: »ألنهنّ الیذکرن بخیر کما یذکر الرجال« و همین تصور و گفت و شنود زمینه نزول آیه 35 سوره احزاب بود. و با صراحت لفظ مؤنّث در کنار مذکّر و از زنان مسلمان و مؤمن در کنار مردان یاد
شد.
قرآن، هرگاه از کماالت انسانى سخن مىگوید، زنان را همسان مردان مطرح مىکند:
إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ
الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ
الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً ؛
»مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ایمان، و مردان و زنان عبادت پیشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان
و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنانى که
خدا را فراوان یاد مىکنند، خدا براى ]همه[ آنان آمرزش و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است
این آیه به طور آشکار، از آیات درخشان، مرتبط با موضوع زن و گویاى تساوى زن و مرد در پیمودن مدارج کمال
است. مراحل مختلف کمال شامل:
اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدّق، صوم، پاکدامنى و ذکر کثیر، براى مرد و زن به طور یکسان
مطرح است؛ و زن و مرد مىتوانند این مدارج را طى کرده و به شخصیت والاى انسانى دست یابند.
زمینه نزول آیه، اظهار نگرانى »اسماء بنت عمیس« و بنا به روایتى اظهار نگرانى »امّ سلمه« نسبت به نازل نشدن
آیاتى از قرآن در تمجید از زنان مؤمن بوده است. وى این امر را به رسول صلى اهلل علیه و آله شکایت برد. سپس این آیه با اعلام اینکه بهره مندى از مغفرت و پاداش الهى، منوط به کسب فضیلتهایى براى مؤمنان است، نازل شد. در واقع این آیه از زنان، در برخوردارى از منزلت مساوى با مردان در پیشگاه خداوند حمایت کرده است.
شأن نزول آیه نشان مىدهد، اعتراضاتى که امروزه در ارتباط با نگرش متفاوت به زنان و مردان در زمینه مسایل
گوناگون مطرح است، مسایل جدید و نوپایى نیست؛ بلکه این ایرادهاى مغرضانه و یا شبهات صادقانه، از صدر
اسلام مطرح بوده که در آیات و روایات منعکس است.
به عقیده سیّد قطب، این آیه، زن را هم ردیف مرد آورده و او را در پیوند و ارتباط با خداوند، همچنین در کسب
کمالات، همسان مرد دانسته و این در حقیقت اقدام عملىِ اسلام در جهت بالا بردن ارزش زن و ارتقاى بینش
جامعه نسبت به جایگاه زن مىباشد. مرحوم عالمه طباطبایى، ذیل آیه چنین اظهار نظر میکند: »براساس این
آیه، اسلام معتقد است: زن و مرد در سایه اسلام و ایمان مىتوانند به کرامت شایسته خویش دست یابند؛ و از
این نظر میان زن و مرد تفاوتى نیست . «چنانکه ملاحظه شد این آیه ده ویژگى سرنوشتساز از معیارهاى ارزش را در ابعاد مختلفِ اعتقادى، اخلاقی و عملى بر شمرده و بر مشترک بودن این معیارهاى کلّى تأکید نموده است.
تفسیر نمونه ضمن اینکه آیه را سخنى جامع و پُرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها
دانسته اند، اوصاف مذکور در آیه را بدین سان دسته بندى کرده و آورده است:
»بخشى از این اوصاف دهگانه از مراحل ایمان سخن میگوید. قسمت دیگرى، پیرامون کنترل زبان و شکم و
شهوت جنسى که سه عامل سرنوشت ساز در زندگى و اخلاق انسانها مىباشد، بحث میکند و در بخش دیگرى
از مسأله حمایت از محرومان و ایستادگى در برابر حوادث سخت و سنگین یعنى صبر، که ریشه ایمان است؛ و
سرانجام از عامل تداوم این صفات یعنى ذکر پروردگار سخن به میان میاورد«. این آیه در حقیقت نمونهاى از
دیدگاه وسیع و کارکردهاى عمیق فرهنگى اسلام در زمینه احیاى کرامت انسانى زن است؛ در جامعهاى که زن از ارزش چندانى برخوردار نبود