5. حسن و قبح افعال گاهی شرعی است و گاهی عقلی. حسن و قبح شرعی، یعنی به جهت تعلق حکم تشریعی الهی به آن، قبیح یا حسن شمرده شده است، مانند وجوب طهارت برای نماز. حسن و قبح عقلی، یعنی عقل انسان فارغ از احکام شرعی، حسن یا قبح عمل را ادراک می‌کند.
6. حسن و قبح افعال به چند صورت قابل تصور است:
الف) این‌که ذاتی برای فعل باشند.
ب) این‌که فعل مقتضی اتصاف به هر یک از آنها باشد.
ج) این‌که فعل لا اقتضاء نسبت به هر کدام از آنها باشد.
حال که این مقدمات روشن گردید، در پاسخ به سؤال مطرح شده می‌گوییم، باید دید مراد از «دفع ظلم» چیست؟ اگر مراد دفع تشریعی باشد - به این معنا که خداوند اراده نموده است بندگان با اختیار خویش مانع از ایجاد ظلم (توسط خود یا دیگران) شوند- در این صورت باید دید آیا «دفع تشریعی ظلم» دارای وجوب عقلی است یا شرعی. اگر دارای وجوب شرعی باشد، در این صورت بر خداوند صدق نخواهد کرد؛ زیرا فعل تشریعی فعلی است که «اختیار بندگان» به عنوان جزء العلة در آن لحاظ گردیده است. اما اگر دارای وجوب عقلی باشد، در این‌صورت بر خداوند هم لازم است ظلم را به صورت تشریعی دفع نماید؛ به این معنا که اراده نماید بندگان به صورت اختیاری و ارادی، از ایجاد ظلم در خارج ممانعت نمایند.
اما اگر «دفع تکوینی» مراد باشد، در این صورت باید دید مقصود از «ظلم» چیست. اگر مقصود از آن شرور عدمی باشد، در این‌صورت نیازمند علت وجودی نیستند تا خداوند ملتزم به انجام کاری باشد. اگر مقصود شرور نسبی باشد، در این‌صورت دفع آن لزوم عقلی ندارد - و چه بسا عدم دفع، لزوم داشته باشد-، اگر مقصود شرور مطلقی باشد که به اختیار انسان است، در این‌صورت لازمه چنین دفعی ثبوت جبر در افعال انسان خواهد شد که خلاف فرض و نیز نقض غرض است. اگر هم دفع تکوینی به شرور مطلق غیر اختیاری تعلق گرفته باشد، در این‌صورت باید دید آیا وجود آن شرور لازمه خلقت و نظام احسن است یا خیر. اگر نباشد، خداوند آنها را دفع نموده و می‌نماید؛ اما اگر لازمه نظام احسن باشند، در این‌صورت بر خداوند لازم است آنها را ایجاد نماید، لیکن چون به صورت تبعی مورد اراده الهی قرار می‌گیرند، ایجاد آنها برای او نه تنها قبیح نبوده، بلکه ترک ایجادشان قبیح خواهد بود.