ورود به بهشت تابع عنوان یا ادعا نیست، بلکه ورود به بهشت بر ملاک "ایمان" و "عمل صالح" استوار است. بنابراین، هر کس این دو توشه را از دنیا برگرفت، در سرای آخرت راهی را به سوی بهشت بر روی خود گشوده و گرنه راهی جهنم می‌گردد، مگر آن‌که جزو مستضعفان باشد و رحمت واسعه الاهی او را فراگیرد و یا شفاعت شفیعی شامل حالش گشته و از عذابش برهاند.
قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و کسانى که آیین یهودان و ترسایان و صابئان را برگزیدند، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کارى شایسته کنند، خدا به آنها پاداش نیک می‌دهد، نه بیم‌ناک مى‌شوند و نه محزون».
این کریمه علاوه بر آن‌که عنوان یهودی یا نصرانی و ... را برای ورود به بهشت کافی نمی‌داند، بر ملاک ورود به بهشت؛ یعنی ایمان و عمل صالح تأکید می‌نماید.
از آن‌جا که گرویدن به هر دینی مشروط به آن است که آن دین توسط دین بعد و نبی بعد منسوخ نشده باشد، در صورتی پیروی از حضرت موسی(ع) مشروعیت داشت که هنوز عیسی(ع) مبعوث نشده بود و هم‌چنین پیروی از عیسی(ع) تا زمانی مشروعیت داشت که پیامبر اسلام(ص) مبعوث نشده و ادیان سابقه را نسخ نکرده بود.
به علاوه صرف ادعای پیروی کافی نیست، بلکه ایمان لازم است و ایمان بدون التزام به لوازم اعتقادی و عملی و اخلاقی آن، ایمان واقعی نخواهد بود؛ بنابراین، لازمه ایمان به موسی(ع) گرویدن به پیامبر یا پیامبران پس از او است و لازمه‌ی گرویدن به عیسی(ع) پذیرش نبوت، پیامبر موعود خاتم(ص) است و بالتبع لازمه ایمان به نبی اکرم(ص) تسلیم محض بودن در برابر اوامر و سفارشات او است. و از جمله سفارشات و اوامر نبی اکرم(ص) پذیرش ولایت علی(ع) و یازده فرزند او یکی پس از دیگری است و تا این تبعیت حاصل نباشد، مسلمانی و پیروی از دین واقعی الاهی تحقق نیافته و جواز ورود به بهشت صادر نمی‌شود.
به عبارت دیگر، پس از بعثت حضرت محمد(ص) تنها دین مشروع و مقبول "اسلام" است و اسلام منهای ولایت، اسلام واقعی و ایمان کامل به خدا و رسول الله و روز قیامت محسوب نمی‌شود، تا مجوز ورود به بهشت باشد، پس تنها راه مستقیم به بهشت، تشیع است. با تأکید بر این‌که صرف یدک کشیدن عنوان تشیع کافی نیست و باید مؤمن(شیعه) واقعی و دارای عمل صالح بود تا بهشتی شد و یا قابلیت شمول شفاعت را پیدا کرد.
لکن مستضعفان(جاهلان قاصر، دیوانگان و کودکان و ...) که توان راه‌یابی به حقیقت را نداشتند، منتظر حکم الاهی و شمول رحمت واسعه‌ی او خواهند بود و از این قاعده مستثنا می‌شوند
البته در این‌جا تذکراتی سودمند است:
1-جاهل قاصر کسی است که حق به او نرسد، و در دست‌یابی به حق کوتاهی نورزیده باشد؛ از این جهت بر او گناهی نیست؛ چون در این فرض حجت الاهی بر او تمام نشده است، و تا حجت تمام نشود، ممکن نیست که حضرت حق کسی را مؤاخذه کند.
پس دست کم سه دسته در گروه جاهل قاصر، قابل تصورند:
الف) کسانی که به لحاظ محیطی و... به گونه‌ای هستند که پیام حق به آنان نمی‌رسد.
ب) مستضعفان فکری؛ یعنی کسانی که نمی‌توانند حقایق را درک کنند و شمع فکری آنان فروزان نیست.
ج) کسانی که در جهل مرکب به سر می‌برند و یقین دارند که (الف ب) است و این یقین نتیجه تلاش جدی آنان است، اما واقعا (الف ب) نیست.
اما مقصر که گرفتار عذاب الاهی می‌شود، کسی است که حق بر او عرضه شود و او عمداً و با شناخت آن، از حق روی برگرداند، یا قدرت دست‌یابی به حق را داشته باشد، ولی در دست‌یابی به‌ آن کوتاهی کند.